آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

ساعت پنج عصر

چهارشنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۲۵ ق.ظ

داشتن تاکسی و فروش آن چه شرایطی دارد؟- اخبار تهران - اخبار اجتماعی تسنیم |  Tasnim

ساعت پنج عصر.  اول خط سوارشدم صندلی جلوی تاکسی. پلیس ایستاده بود تا چند جوانک آویزان شلوار و پاره زانو، میخ و شیشه زیر لاستیک ماشین ها نریزند. صندلی عقب، عجوزه پیری نشست با دستی پر از خرید و زنی جوان هم کنارش، او هم با کلی خرید. راننده، پیرمردی موسپید بود و راه افتادیم. عجوزه، همینکه که جاگیرشد شروع که اینها (پلیس ها) چرا مردم را ول نمی کنند و نانشان حرام است و... خسته بودم و حوصله خواندن یاسین نداشتم، پس سکوت کردم و کتابم را بازکردم تا بخوانم.

کم کم حرفهای عجوزه به فحش کشیده شد تا اینکه گفت: این کثافتها رفتنی هستند. گنده هاشون که با هلی کوپتر!!!! رفتن ونزوئلا بقیه شون هم امروز فردا، بیرون می کنن.

دیگه نتونستم این عمق حماقت مصدری رو تحمل کنم و پرسیدم: کی؟! همین سه – چهارتا جوونک معتاد و پاره می خوان اینارو بیرون کنن؟

گفت آره همینا. دیگه تمومه کارشون. وای به روزی که مسلح شویم(به همین سوی قبله با همین جمله بندی و لحن شعاری) گفتم اینا اگه می تونستن غلطی بخورن توی چهل سال گذشته خورده بودن. دوماً چرا مردم رو از کاروکاسبی میندازن شب یلدایی؟ چرا به مردم و مغازه ها و تاکسی ها حمله می کنن؟

گفت: (بعد از چند تا فحش زیرکمر به من و مردم و دولت) اتفاقاً دارن از همین مردم دفاع می کنن!!!! اگر لخت شدن و الواتی می خواستیم که توی همون خونه هامون داریم می کنیم! شما یه روز باتوم و گاز اشک آور نزنید، ببینید چندنفر میان تو خیابونا(یعنی درساشو اینطوری خونده بود الان به جای انگل جامعه، یه عضو موثر و مفیدی برای جامعه انسانی می شد).

گفتم اولاً سال 57 که همه مردم واقعاً اومده بودن بیرون، هم باتوم و گازاشک آور بود هم ژ- سه و ساواک و شکنجه. دوماً اونایی که از مردم و این آب و خاک دفاع کردن اونایی بودن که شهید شدن وگرنه الان به صدام می گفتی شوهرننه، بدبخت.

با چندتا فحش گفت: اون صدام از شما بهتر بود. شاهزاده رضا پهلوی میاد بقیه تونم بیرون می کنه...

اینجا بود که راننده تاکسی به حرف اومد و گفت: چی میگی براخودت؟ شاهزاده کدوم گوهیه. من هم تو انقلاب بودم هم جبهه رفتم. همین کومله ها که تو آویزون ....شون شدی زن و بچه و گوسفند و زندگی مردم رو می بردن هیشکی هم جرات نمی کرد بهشون حرف بزنه. شماها نمی فهمین. از لخت شدن توی خونه خسته شدین می خواین بیاین تو خیابون لخت بشین. الان شب عیدی من چرا باید برم خونه به جای اینکه کار کنم و یه لقمه نون زن و بچم رو دربیارم. بعد از این همه اتفاق بازهم آدم نمیشین. بیا گمشو پایین ببینم ماده الاغ بیشعور... و زد بغل و عجوزه رو پیاده کرد.

من هم موقع پیاده شدن دوتا کرایه حساب کردم. دمت گرم آقای راننده

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی