آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۳
آبان

حالا که آبهای نقد و نظر و فحش و مدح، از اسیاب سریال #کره_ای #بازی_ماهی_مرکب افتاده است، این نظر را هم بخوانید، پر بیراه نیست :)

بازی ماهی مرکب squid game

بیشتر از 110 میلیون بیننده در ماه برای یک مینی سریال، توجه را به این نکته جلب می کند که چرا؟ آن هم سریالی که نه از جلوه های ویژه خاصی استفاده کرده است و نه دختر و پسرهای کره ای بِی‌بی فیس را به رسم این روزها با موهای ژل زده و لباسهای یقه باز و اکسسوار گرانقیمت و مارک، یکجا جمع کرده است. بازی ماهی مرکب از آن جور روابط عاشقانه یک تا چندوجهی هم ندارد. حتی قهرمان شکست ناپذیر هم به معنای «سوپرمن»اش ندارد که تکه و پاره شود اما بعد از چند پلک زدن و تکان دادن نوک انگشتان دست چپ، از جایش برخیزد و چنان آدم بد فیلم را بزند که انگار بروس لی، متجاوز انگلیسی را!

بازی ماهی مرکب (Squid Game)، حتی از ترانه های بی‌معنی فلان گروه کره ای یا بیسار خواننده زیر هجده سال هم بی بهره است. اظهارنظرهای مختلف چه در رسانه های داخلی و چه در رسانه های اروپایی و آمریکایی را که زیر و رو کنی، اغلب دلیل این جذابیت برای مخاطب را «بی عدالتی» و «شکاف طبقاتی» در دنیای تحت سیطره سرمایه‌داری دانسته اند. شکافی که باعث رقابتی سخت و بیرحمانه برای بهره مندی از ضروریات اولیه زندگی در کشورهایی مثل کره جنوبی شده است. برخی دیگر حتی، نرخ بالای خودکشی در کره جنوبی را حاصل همین رقابت و شکست طبقات پایین اجتماع در این رقابت دانسته اند. برخی نیز، ارجاع به بازی های خاطره انگیز (nostalgic) دوران کودکی تیله بازی، طناب کشی و... - را دلیل اقبال چشمگیر به این سریال دانسته اند و درباره اینکه این بازیها فقط برای کره ای ها یا حداکثر برای آسیایی ها خاطره انگیز است، سکوت کرده اند. البته هیچ یک از این نویسندگان و منتقدین، تفاوتی بین مردم کشورها و فرهنگ های مختلف قائل نشده و همه این میلیونها نفر بیننده را مانند هم، فرض کرده اند.

بازی ماهی مرکب squid game

نگارنده اما با احترام به نظرات منتقدین و بزرگان هنرهفتم در گوشه گوشه کره خاکی، از منظری دیگر به دلایل موفقیت سریال بازی ماهی مرکب نگاه کرده است. موفقیتی که مدیون جذابیت ذاتی قصه و داستان کاملاً انسانی این سریال است.

1) جذابیت بزرگ و مهم بازی ماهی مرکب، همین «بازی» بودن آن است. یک «بازی» در ژانر بقا (Survival) و آنقدر بزرگ، که آدم بزرگ ها بتوانند درون آن بازی کنند. بازی کردن، یکی از غرایز طبیعی انسان ها است که برخلاف تفکر مرسوم، هیچگاه و در هیچ سنی از جذابیت و لذت آن کم نمی شود. اما این بازی، یک تفاوت اساسی با بازی های دوران کودکی و حتی بازیهای امروز ما دارد. هرکس در این بازی بسوزد (ببازد)، می میرد و دیگر خبری از بازگشت به بازی، شارژ اعتباری و یا شکستن قفل بازی با پول وجود ندارد. یک «بازی جدی» (Serious game) که چندسالی است کشورهای پیشرفته، برای بازاریابی، فروش، آموزش، رفتارسازی، بهره وری کارکنان و حتی ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی کلان، از آن در قالب «بازی وار سازی» یا (Gamification) استفاده می کنند. پیشنهاد می کنم یک بار دیگر دستورالعمل انقلاب رنگی (نرم) را مطالعه بفرمایید.

2) همه 456 بازیکن دعوت شده به بازی ماهی مرکب، از هر جایگاه اجتماعی، تحصیلات و خانواده ای که برخوردار هستند، یک خصوصیت مشترک دارند. بی پولی، این خصوصیت مشترک نیست گرچه درظاهر و ابتدای امر اینگونه به نظر می رسد. خصوصیت مشترک همه شرکت کنندگان در بازی ماهی مرکب، این است که انتخاب ها و تصمیم های اشتباه و بعضاً افتضاحی در زندگی داشته اند و همین انتخاب های نادرست یا غلط، آنها را به نقطه ای رسانده که تحت تعقیب، کتک خورده و نزدیک به خودکشی هستند. «شکست»، نقطه ای است که همه آنها به آن رسیده اند و صدالبته همه آنها این شکست و وضعیت اسفبار خود را معلول چیز یا شخص دیگری غیر از خود می‌دانند! همسایه، رفیق ناباب، ذغال خوب، مدیر خائن، سازمان بد، جامعه بی رحم، پدر بداخلاق، مواد مخدر و خیلی چیزهای دیگر. هرچیزی غیر از خودشان! جالب این است که در «بازی ماهی مرکب» واقعی نیز، ابزارها، روش ها و مسیرهای رسیدن به سر ماهی مرکب، در اختیار بازیکن است و فرقی نمی‌کند «مهاجم» باشی یا «مدافع». اصرار برگزارکنندگان بازی نیز بر اینکه هر شرکت کننده به انتخاب و اختیار خود وارد بازی شود، مؤید همین نکته است. شما «بازی زندگی»تان را انتخاب می کنید اما بعد از اینکه وارد مسیر بازی شدید، دیگر نمی توانید از قوانین آن سرپیچی کنید یا آن را به هم بزنید. برای اینکه بتوانید بازی را به هم بزنید باید بتوانید «جامعه» یا حداقل، اکثریت جامعه را با خود هم عقیده کنید تا انتخاب هایی مشابه انتخاب شما داشته باشند.

squid game  بازی ماهی مرکب

بینندگان بازی ماهی مرکب، در همان ساعتهای اول سریال، در می‌یابند که چه انتخاب های خوب یا بدی در زندگی داشته اند و در ذهنشان مسیری را که «انتخاب» کرده و تا اینجای زندگی‌شان را آمده اند، مرور میکنند.

3) نکته پایانی و به زعم نگارنده، مهم ترین نکته داستان بازی ماهی مرکب، «تغییر انتخاب» است. همانطور که در بند دوم گفته شد، همه 456 بازیکن بازی ماهی مرکب، پیش از ورود به بازی، تقصیر و مسئولیت همه شکست ها و انتخاب های نادرست خود را، بر عهده دیگران می‌دانستند و دائم مشغول غرزدن و فحش دادن به آن «دیگران» بودند. تا اینکه یک کارت به دستشان رسید که سه شکل مثلث(بینابین)، دایره(فعال) و مربع(راکد) روی آن نقش بسته است به معنای آنکه شما هرجور شخصیتی داشته باشید، متعلق به هر نژاد، کشور یا طبقه‌ای باشید، فرقی نمی کند. فرصتی فراهم شده تا از اول انتخاب کنید. لباس همه بازیکنان یکی است (لباس ورزش دانش آموزان کره در مدرسه)، جای زندگی، غذا، ابزار و مهم تر از آن قوانین بازی نیز برای همه یکسان است. برگزارکنندگان هم مدام تأکید می کنند که ما به شما «فرصت» دادیم. فرصت چه؟ فرصت پولدارشدن؟ فرصت بازی کردن و لذت بردن؟ قطعاً نه! «فرصت انتخاب دوباره». این «انتخاب کردن» و «اختیار»، تقریباً در همه صحنه های سریال بازی ماهی مرکب، با تأکید، نشان داده شده است.

فرصتی که 455 نفر از بازیکنان، آن را از دست دادند. نه اینکه انتخابی نداشتند یا بازی نکردند،  بلکه همه این بازیکنان در بازی ماهی مرکب، همان انتخابهایی را داشتند و همان تصمیم هایی را گرفتند که تا پیش از این و در طول زندگی شان داشتند و گرفته بودند. نتیجه بازی چه بود؟ همه آنها به همانجایی رسیدند که پیش از بازی و خارج از جزیره بازی به آن رسیده بودند. نماینده شاخص این بازیکنان، «چو سانگ وو» بازیکن شماره 218 است که خودکشی می کند. فقط یک نفر بازیکن شماره 456 انتخاب خود را تغییر داد و با انتخاب های تازه و درست، به جایزه تریلیونی بازی رسید. این تغییر، از همان قسمت اول و جایی که سونگ-گی-هون، بی تفاوتی را کنار می‌گذارد و از دختر دزد، دفاع می‌کند، نمایان است. جالب تر آن که، خودِ برگزارکننده بازی هم، یکی از بازیکنان است و فرقی نمی کند که بازیکن شماره یک است یا چهارصدوپنجاه و ششف او هم یک انتخاب دارد.

بازی ماهی مرکب  squid game

بازی ماهی مرکب، دو نکته اساسی و مهم دارد: اول اینکه زندگی یک «قمار» یا شرط بندی روی اسب ها نیست که شما ندانید کدام اسب یا کدام سوارکار برنده است و با «شانس»، برنده یا بازنده شوید؛ بلکه زندگی، انتخاب بین «تلاش درست» یا «رفتن به میدان اسب دوانی» است. چنانچه، در بازی ماهی مرکب نیز، تصویر همه 6 بازی، روی دیوارهای خوابگاه بازیکنان نقش بسته است و با کمی دقت، همه می‌توانند بفهمند که بازی بعدی چیست؟ همانطور که ما با خواندن تاریخ و تجربه گذشتگان که اتفاقاً بعضی هایش روی دیوارها نقش بسته است می توانیم بفهمیم بازی بعدی زندگی چیست. دوم آنکه، زندگی، نه یک بازی بزرگ در ژانر بقا است بلکه یک بازی بقا برای رسیدن به «کمال» است. همان که در بازی اصلی ماهی مرکب، با رسیدن به سر ماهی مرکب و ایستادن روی «سرِ ماهی» نمود یافته است. این قانون ثابت نظام هستی است: این انتخاب ما است که مهم و تعیین کننده است، نه نوع یا سطح زندگی مان و هر انتخابی، نتیجه مشخص و ثابت خود را در پی دارد. اگر انتخاب های شما همان انتخاب قبلی است، نتیجه نیز همان نتیجه قبلی خواهد بود.

 

منتشرشده در:  خبرگزاری دانشجو

 

  • بهزاد توفیق فر
۱۷
آبان

در جریان بازدید وزیر صنعت، معدن و تجارت (صمت) از یک خودروسازی، شعری قرائت شد که فیلمش در فضای مجازی منتشر گردید. بدینوسله توضیح کوتاهی درباره شعر مذکور ارائه می‌شود که مبادا بدخواهان بخواهند معانی دیگری از آن برداشت کنند یا خواننده فهیم را به گمراهی رهنمون سازند. چون خواننده فهیم حتماً فیلم استقبال از مدیرعامل بانک ملی را هم دیده و ممکن است هفت قرآن به میان، فکرهای دیگری بکند.

 

مرحبا صنعتگران وقت شکوفایی شده

مرحبا: آفرین، بارک الله، جیگرطلا، نازتو بخرم و معانی دیگر که از ابتدای قدرت یافتن شاهان وخوانین، معمول و مشهور بوده و به همین معنی به کار رفته است.

بلغمی گوید: صنعتگران، همان صنعتِ گران (به کسرِ گاف) بوده که برای تسهیل در تلفظ، به هم چسبیده است. اولین بار در دوره بطلمیوس، صنعت خودرو را صنعت گران نامیدند زیرا هرکاری می کردند ( یا نمی کردند) باز هم خودرو گران از آب در می‌آمد و همین است که هست. وی ارتباط این صنعت با گران (به فتح گاف جمع «گر» به معنای کچل ها) را در سه جای کتابش رد کرده است.

شکوفا. [ ش ُ ](تُـف) شکفته. کوفته. عسل. نَفَس (از یادداشت مؤلف ). مالیدن عسل به پاچه (لغتنامه دهخدا). || میوه خشکی که خود را بشکوفاند. بالازدن پاچه شلوار و خاریدن با شعر یا نثر(فرهنگ فارسی معین ).

 

باحضور سیدفاطمی شرکت گل آرایی شده

همه شعرای سبک خراسانی، عراقی، هندی، شعر نو، بازگشت ادبی، بازنگشت ادبی و ... متفق القول وزن این مصرع را برفنا می‌دانند، ولی چون سر بُرج بوده، به شاعر حق می‌دهند. اشکال دیگری که به این مصرع وارد است این است که آقای فاطمی امین احتمالاً وزیر صنعت، معدن وتجارت است و ربط دادن وی به گل‌آرایی که از شرح وظایف معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، نوعی تداخل وظایف و تفاضل قوا محسوب می‌شود که چون احتمالاً با دل پاک بوده، آن هم قابل اغماض است.

 

صنعت خودرو به سمت خودکفایی می‌رود

صاحب نظران در دوره های مختلف، آنجایی که صنعت خودروی ایران دارد می رود را به انحای مختلف به تصویر کشیده اند و راقم این سطور، هیچ شباهتی بین «آنجا» و «خودکفایی» ندید، حتی! لذا آوردن خودکفایی در این مصرع را به عنوان جایی که صنعت خودرو دارد می رود، از اختیارات شاعری محسوب می کنیم و مثل جناب وزیر صمت، هنگام شنیدنش، توی سر... چیز، همان لبخند می‌زنیم.

 

آفرین بر قطعه سازان اشتغالزایی شده

این مصرع، بعد از همه مصارع (جمع مصرع) شعر مذکور، آدم را واقعاً جوری به حالتی که در عین حال کلاً می‌توان گفت. زیرا با توجه به بدهی سنگین خودروسازان به قطعه سازان از سویی و تبدیل شدن برخی قطعه سازان به مافیای سیسیل از همان سویی؛ تنها اشتغالزایی که شده برای مدیران شرکتهای خودروسازی است که حقوق مدیریت می‌گیرند و دولت و ملت را سرکار می‌گذارند. هیچ کس هم نمی‌پرسد قاقالی‌تان به چند؟! (از اتاق فرمان اشاره می‌کنند حالا مثلاً کسی هم بپرسد، آیا مدیران آب دستشان است می‌گذارند زمین و قیمت قاقالی خود را شفاف می‌کنند؟)

 

کیفیت مبنای کار صنعت تولید ماست

ضمن تشکر از صنایع لبنیات کشور خصوصاً مدیریت محترم کشف و تولید کشک و اقوام وابسته؛ اینجا شاعر نمی‌توانسته بگوید کشک! لذا از داماد کشک، یعنی «ماست» خواهش کرده بیاید بنشیند اینجا تا سر و ته کرباس شعر، یکی از آب دربیاید. «کیفیت» هم که عیان و معلوم و اظهر من الشمس و ملموس و واضح و مبرهن است، دیگر ما چه بگوییم، هان؟!

 

بچه ها خودکنترل هستند تماشایی شده

آهان! این مصرع اوج شعر مذکور است. ببینید! بچه ها معمولاً خودکنترل نیستند و جور این خودکنترل نبودن را تا سن دو سه سالگی، پوشک بیچاره می‌کشد. بعد از آن هم تا سن مدرسه بعضی وقتها خودکنترل هستند و بعضی وقتها خودکنترل نیستند. اما کِی (چه وقت/چه موقع لغتنامه دهخدا) این خودکنترل بودن یا نبودن مسئله این است. ای بابا این مال یه چیز دیگه بود. اما چه وقت این خودکنترل بودن «تماشایی شده»؟! بله؟! نمی‌شنوم! شما! شما که لباس نارنجی پوشیدی با آستین آبی، بلند بگو! ... آفرررررررین! دقیقاً وقتی این خودکنترل شدن بچه ها تماشایی می‌شود که بزند بیرون باشد. همین وقت است که با انگشت نشانش می‌دهند و تماشایی شده. لهذا شاعر دقیقاً می‌خواسته با تصویرگری استادانه و استفاده متبحرانه از بار معنایی کلمات، تصویری روشن به وزیر صمت ارائه کرده، شکوفایی صنعت خودرو را از درگاه آرزوی متعال ایزد داریم.

 

بقیه شعر

بقیه شعر هم اشاره به پاییز دکتر و واکسیناسیون مشتری و کرونای خودرو و اینها داشت که چون بغل دستی مان سه تا عطسه کرد، بیخیال شدیم. به این برکت قسم!

  • بهزاد توفیق فر