آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۳
مرداد

قدیم ترها که می گویم شما یادتان نمی آید خدابیامرزد زمان پدربزرگ ها و مادربزرگ هایمان، تقریبا هیچ چیز نداشتیم و تقریباً همه چیز عمومی اش موجود بود و مورد استفاده، مثلاً تلفن عمومی بود سرخیابان یا اگر شانس می آوردیم سرکوچه – که یک آپشن محسوب می شد برای خانه – یا مثلاً حمام که اغلب از عمومی اش استفاده می کردیم و خصوصی اش هم عمومی بود(یعنی حمام خصوصی ، داخل همان حمام عمومی بود که به آن "نمره" می گفتند) لباسشویی هم کسی نداشت و باید لباسهای باارزش تر را می دادیم خشکشویی و فقط او ماشین مخصوص لباسشویی داشت. یخچالها هم کوچک بود و اغلب بدون فریزر بلکه به جای فریزر، جایخی کوچکی داشتند بعضی هاشان! اگر دنبال فِر یا چیزی شبیه به آن می گشتی در خانه، به تو می خندیدند و می گفتند: مگه اینجا نونوایی یا قنادیه که فِر داشته باشه؟! کمتر پیدا می شد خانه ای که مبل، میزناهارخوری، توالت فرنگی، سینما، رایانه و چیزهایی از این دست داشته باشد و اغلب از نوع عمومی اش استفاده می شد. مهم تر از همه اینها، خودرو بود که خیلی ها نداشتند و با اتوبوس یا سایر وسائل نقلیه عمومی تردد می کردند چه در سفرهای برون شهری و چه درون شهری. الان اما عادت کرده ایم به اینکه از همه اینها نه تنها در خانه، بلکه شخصی اش را داشته باشیم و اگر نداشته باشیم انگار هیچ چیز نداریم و آنقدر می دویم تا آن را داشته باشیم. فریزر، ماشین لباسشویی، سینمای خانگی، رایانه، ماشین ظرفشویی، فِر در ابعاد و انواع مختلف، میز ناهارخوری و مبلمان که دیگر عادی شده، همه باید خودروی شخصی، تلفن شخصی و رایانه شخصی را هم حتما داشته باشیم. بگذریم از هزینه خرید و نگهداری همه اینها که قبلترها نبود و الان هست، این جنبه شخصی بودن همه چیز و از هر چیزی شخصی اش را داشتن، معضل خیلی بزرگی است که فکر نمی کنم کسی تاحالا به آن توجه کرده باشد.

آن عمومی بودن گرچه سختی هایی داشت اما خیلی خیلی ما را به هم نزدیک می کرد، یک فرهنگ بود استفاده کردن باهم یا قرض گرفتن و قرض دادن وسائل به همدیگر.. فرهنگی که زمینه ساز خیلی چیزهای خوب و مثبت دیگر بود در سبک زندگی ما.

علاوه بر این فرهنگ، حس غرور، خودبزرگ بینی، افسردگی، گوشه گیری، جئاافتادگی و خیلی از این حس های به دردنخور و آدم خراب کن را از ما دور می کرد. ولی حالا با این وضعیتی که برای خودمان درست کرده ایم، نمی دانم آخر و عاقبتمان به چه روزی خواهد کشید؟ امروز صبح که داشتم به محل کار می آمدم، دیدم که جلوی هر خانه ای مشغول ساخت یک دست انداز هستند. یعنی هر همسایه ای گفته چرا من یک دست انداز جلوی خانه ام نداشته باشم تا سرعت ماشین ها را کم کند؟! یعنی کارمان به جایی رسیده که به دنبال دست انداز شخصی هستیم برای خودمان!!

 

  • بهزاد توفیق فر