آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

قصه ما وطن بود

شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۶ ق.ظ

مروری بر اصل ماجرای 16آذر 1332 در دانشگاه تهران

16 آذر دانشگاه تهران و 28 مرداد

همین اول، هرچه درباره 16آذر و حواشی آن شنیده‌اید را بگذارید کنار. یا بگذارید توی کمدی، کشویی، جایی. این که من برایتان می‌گویم، اصل روایت حوادث 16آذر و پس و پیش آن است ولاغیر.

ماجرا خیلی قبل‌تر آغازشده بود. از آنجا که مصدق گفت: جای قاتل مردم، زندان نیست(1). جای جاسوس، زندان نیست(2). جای فراماسون زندان نیست(3). ولی به هرحال، دنیس رایت، سفیر اخراجی انگلیس، چمدان پولهای بریتیش‌پترولیوم انگلیس و چی‌چی اویلِ آمریکا را رساند به سرلشگرزاهدی – وزیر کشور مصدق - که بین محرومان و فقرای شهرنو و چاله‌میدان تقسیم کند. زاهدی هم زنگ زد شهرنو و فوری گفت امشب یک کار دیگردارد و پری بلنده و مهوش، پریوش، غلط کرد... چیزه نه یعنی اینها را دعوت کرد بروند چمدانها را ببینند. از آن طرف هم به شعبون بی‌مخ گفت که برای آزادکردن ایران – یا یک جای دیگر - بروبچ را لازم دارد. لذا هرچه چوب و چماق و پنجه و تیزی دارند بردارند بیاورند که فردا #برای_رقصیدن_درخیابان راهپیمایی مسالمت‌آمیز بدون خشونت داریم. فردایش یعنی 28 مرداد، کارکنان شهرنو #اعتصابات_سراسری کردند و با حمایت بروبچ اراذل و اوباش که تحت تأثیر فضای مجازی و رسانه بی‌بی‌سی قرارگرفته بودند، ریختند دفاتر روزنامه‌ها و بازار و مساجد و بقیه جاهایی که تحت تأثیر فضای مجازی و رسانه‌ها قرارنگرفته بودند را آتش زدند و خراب کردند و شکستند و ایضاً کتک مفصلی هم به برخی عابرین زدند و پهلوی دوم را دوباره برگرداندند ایران که سفر چرا، بمان و پس بگیر.

خُب، حالا شاه برگشت آورده شده به کشور باید چه کار کند؟ یعنی نباید یک لوح تقدیری چیزی به عوامل سیا و اِم آی سیکس بدهد که معلوم شود CIA و MI6 را دوست دارد و به آنها احترام می‌گذارد!؟ آنوقت نمی‌گفتند شما خیلی «تقدیرنامه نَـده» و «احترام نگذار» هستید و ما دیگر #برای_ایران عملیات آژاکس و پنجه عقاب و چکمه و غیره و غیره انجام نمی‌دهیم؟! می‌گفتند دیگر! به همین خاطر، شاه فوراً زاهدی را نخست وزیرکرد و گفت بجنب به دنیس بگو برگرده ایران. سرراهش هم بی‌پی و شِل رو سوار کنه بیاره. از همینجا اوج سیاست و مدیریت و چیزِ نیم پهلوی معلوم می‌شود که سه نفر را با یک کرایه به ایران آورد و دو تا کرایه در جیب مردم ایران ماند. ببینید مدیریت رو!

از آن طرف، رییس جمهور آمریکا به معاونش نیکسون گفت پاشو برو ببین اون 21میلیون دلار پول که دادیم رو اینا چیکار کردن. گِـیت مِـیت درست نشه برامون. نیکسون زنگ زد به محمدرضا و گفت من دارم میام ایران. شاه هم گفت اتفاقاً می‌خواستم بهت زنگ بزنم این مدرک دکترات رِ خیلی وقته صادرکردن تو دانشگاه تهران مونده جاشون رِ گرفته بیا اینم ببر. هشتک #وطن_فروشی_شرافتمندانه.

دانشجوها که هیچ از این داستان احترام و تقدیرنامه و دکتری و کارعلمی و #زن_زندگی_آزادی و اینها خبر نداشتند، خواستار مختلط شدن سلف غذاخوری دانشگاه نشدند بلکه حرفشان این بود که آن همه در 30تیر کشته دادیم و این همه هم تبعیدی و زندانی و اینها، بعد شما بردارید دوباره انگلیس را بیاورید سر چاه‌های نفت، آنهم با آمریکای اضافه؟! وطن‌فروشی، بی‌ناموسی، چیزی هستید؟! شاه به فرح گفت. فرح به اشرف گفت. اشرف به زاهدی گفت.   لذا سرلشگر زاهدی که حالا سپهبد شده بود گاردی‌ها را فرستاد ببینند در سلف دانشگاه تهران چیزی کم و کسر نباشد. تأکید هم کرد که اگر چیزی کم و کسر بود با ژ-سه بزنید رفع کنید. هشتگ #آدم‌کشی_شرافتمندانه.

گاردشاهنشاهی هم 14 تا جیپ آمریکایی را برداشت آورد توی 15 دانشگاه تهران و 16 تا کلاس. اول که شش تا گاردی با اسلحه نو و اتوماتیک و یونیفرم تمیز و پوتین‌های واکس زده براق، خیلی مرتب وارد هرکلاس دانشگاه شدند. اساتید دانشگاه دیدند اسم اینها در لیستشان نیست، لذا رفتند دفتر آموزش. بر حسب اتفاق، رییس دانشگاه آمد دید کلاسها معلم ندارند، زنگ را زد و یک توپ داد دست بچه‌ها (همان دانشجوها) ریختند توی حیاط دانشگاه. کارشناسان عقیده دارند علت کشته‌شدن و زخمی‌شدن و تجاوزشدن به دانشجوها در شانزدهم آذر، همه‌اش تقصیر همین زنگ بی‌موقع و توپ بعد از آن بوده و به جان خودشان هم قسم می‌خورند.

اما گاردی‌ها می‌گویند چون دانشجوها موقع بیرون رفتن از کلاس، بفرما نزدند ما ناراحت شدیم و می‌خواستیم صدایشان کنیم برگردند و بفرما بزنند. سوت بلد نبودیم، تیر زدیم. بعدش هم دانشگاه را محاصره کردیم تا یک وقت آمبولانس و دکتر و پرستار نیاید وسط گفتگویمان. خلاصه که سه دانشجوی دانشگاه تهران، احمد قندچی، مصطفی بزرگ‌نیا و مهدی شریعت رضوی با اندکی خونریزی ساده، آزادی‌بیان شدند و خیلی نفر دیگر هم آنقدر از حقوق‌شان خون رفت که بَـشَـر! این بود تمام ماجرا. باشه بابا اینقدر بی‌تابی نکنید. می‌گویم. بله نیکسون هم آمد دکترای افتخاری و فرح و قالیچه‌اش را گرفت و رفت. شرکتهای نفت آمریکا و انگلیس هم آمدند نفت ملی ایران را خیلی مرتب و منظم بردند. قصه ما همین بود، کلاغه به خونه‌اش نرسید. راستی، فیلم تبلیغاتی ورود نیکسون و دریافت دکترای افتخاری و قدم زدن روی خون‌های دانشجویان دانشگاه تهران را هم بزرگمستندسازروشنفکرهنرمندسلبریتی آن‌موقع، یعنی ابراهیم گلستان ساخت و دولا شد تقدیم اعلیحضرت کرد، صرفاً جهت اطلاع!

 

1) سرلشکر احمد وثوق که مصدق، او را به عنوان معاون خودش انتخاب کرد، چند روز قبل از آن، به عنوان فرمانده ژاندارمری، دستور شلیک به کفن‌پوشان قیام ۳۰ تیر در کاروانسرای سنگی و همچنین کفن‌پوشان کرمانشاه، همدان و قزوین را صادر کرده بود. (او پس از کودتای ۲۸ مرداد در همین مقام ابقاء گردید.)

2) سرلشگر فضل‌ا... زاهدی که از نیروهای کاسه‌لیس رضاقلدر بود و در دولت مصدق به وزارت کشور منصوب شد.

3) سرتیپ احمد متین دفتری که سابقه نخست‌وزیری رضاشصت‌تیر و نمایندگی انتصابی سنا را در کارنامه داشت. وی، داماد مصدق و از عوامل اصلی ایجاد کدورت بین مصدق و آیت ا... کاشانی بود.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی