آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نفاق» ثبت شده است

۱۷
آبان

در جریان بازدید وزیر صنعت، معدن و تجارت (صمت) از یک خودروسازی، شعری قرائت شد که فیلمش در فضای مجازی منتشر گردید. بدینوسله توضیح کوتاهی درباره شعر مذکور ارائه می‌شود که مبادا بدخواهان بخواهند معانی دیگری از آن برداشت کنند یا خواننده فهیم را به گمراهی رهنمون سازند. چون خواننده فهیم حتماً فیلم استقبال از مدیرعامل بانک ملی را هم دیده و ممکن است هفت قرآن به میان، فکرهای دیگری بکند.

 

مرحبا صنعتگران وقت شکوفایی شده

مرحبا: آفرین، بارک الله، جیگرطلا، نازتو بخرم و معانی دیگر که از ابتدای قدرت یافتن شاهان وخوانین، معمول و مشهور بوده و به همین معنی به کار رفته است.

بلغمی گوید: صنعتگران، همان صنعتِ گران (به کسرِ گاف) بوده که برای تسهیل در تلفظ، به هم چسبیده است. اولین بار در دوره بطلمیوس، صنعت خودرو را صنعت گران نامیدند زیرا هرکاری می کردند ( یا نمی کردند) باز هم خودرو گران از آب در می‌آمد و همین است که هست. وی ارتباط این صنعت با گران (به فتح گاف جمع «گر» به معنای کچل ها) را در سه جای کتابش رد کرده است.

شکوفا. [ ش ُ ](تُـف) شکفته. کوفته. عسل. نَفَس (از یادداشت مؤلف ). مالیدن عسل به پاچه (لغتنامه دهخدا). || میوه خشکی که خود را بشکوفاند. بالازدن پاچه شلوار و خاریدن با شعر یا نثر(فرهنگ فارسی معین ).

 

باحضور سیدفاطمی شرکت گل آرایی شده

همه شعرای سبک خراسانی، عراقی، هندی، شعر نو، بازگشت ادبی، بازنگشت ادبی و ... متفق القول وزن این مصرع را برفنا می‌دانند، ولی چون سر بُرج بوده، به شاعر حق می‌دهند. اشکال دیگری که به این مصرع وارد است این است که آقای فاطمی امین احتمالاً وزیر صنعت، معدن وتجارت است و ربط دادن وی به گل‌آرایی که از شرح وظایف معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، نوعی تداخل وظایف و تفاضل قوا محسوب می‌شود که چون احتمالاً با دل پاک بوده، آن هم قابل اغماض است.

 

صنعت خودرو به سمت خودکفایی می‌رود

صاحب نظران در دوره های مختلف، آنجایی که صنعت خودروی ایران دارد می رود را به انحای مختلف به تصویر کشیده اند و راقم این سطور، هیچ شباهتی بین «آنجا» و «خودکفایی» ندید، حتی! لذا آوردن خودکفایی در این مصرع را به عنوان جایی که صنعت خودرو دارد می رود، از اختیارات شاعری محسوب می کنیم و مثل جناب وزیر صمت، هنگام شنیدنش، توی سر... چیز، همان لبخند می‌زنیم.

 

آفرین بر قطعه سازان اشتغالزایی شده

این مصرع، بعد از همه مصارع (جمع مصرع) شعر مذکور، آدم را واقعاً جوری به حالتی که در عین حال کلاً می‌توان گفت. زیرا با توجه به بدهی سنگین خودروسازان به قطعه سازان از سویی و تبدیل شدن برخی قطعه سازان به مافیای سیسیل از همان سویی؛ تنها اشتغالزایی که شده برای مدیران شرکتهای خودروسازی است که حقوق مدیریت می‌گیرند و دولت و ملت را سرکار می‌گذارند. هیچ کس هم نمی‌پرسد قاقالی‌تان به چند؟! (از اتاق فرمان اشاره می‌کنند حالا مثلاً کسی هم بپرسد، آیا مدیران آب دستشان است می‌گذارند زمین و قیمت قاقالی خود را شفاف می‌کنند؟)

 

کیفیت مبنای کار صنعت تولید ماست

ضمن تشکر از صنایع لبنیات کشور خصوصاً مدیریت محترم کشف و تولید کشک و اقوام وابسته؛ اینجا شاعر نمی‌توانسته بگوید کشک! لذا از داماد کشک، یعنی «ماست» خواهش کرده بیاید بنشیند اینجا تا سر و ته کرباس شعر، یکی از آب دربیاید. «کیفیت» هم که عیان و معلوم و اظهر من الشمس و ملموس و واضح و مبرهن است، دیگر ما چه بگوییم، هان؟!

 

بچه ها خودکنترل هستند تماشایی شده

آهان! این مصرع اوج شعر مذکور است. ببینید! بچه ها معمولاً خودکنترل نیستند و جور این خودکنترل نبودن را تا سن دو سه سالگی، پوشک بیچاره می‌کشد. بعد از آن هم تا سن مدرسه بعضی وقتها خودکنترل هستند و بعضی وقتها خودکنترل نیستند. اما کِی (چه وقت/چه موقع لغتنامه دهخدا) این خودکنترل بودن یا نبودن مسئله این است. ای بابا این مال یه چیز دیگه بود. اما چه وقت این خودکنترل بودن «تماشایی شده»؟! بله؟! نمی‌شنوم! شما! شما که لباس نارنجی پوشیدی با آستین آبی، بلند بگو! ... آفرررررررین! دقیقاً وقتی این خودکنترل شدن بچه ها تماشایی می‌شود که بزند بیرون باشد. همین وقت است که با انگشت نشانش می‌دهند و تماشایی شده. لهذا شاعر دقیقاً می‌خواسته با تصویرگری استادانه و استفاده متبحرانه از بار معنایی کلمات، تصویری روشن به وزیر صمت ارائه کرده، شکوفایی صنعت خودرو را از درگاه آرزوی متعال ایزد داریم.

 

بقیه شعر

بقیه شعر هم اشاره به پاییز دکتر و واکسیناسیون مشتری و کرونای خودرو و اینها داشت که چون بغل دستی مان سه تا عطسه کرد، بیخیال شدیم. به این برکت قسم!

  • بهزاد توفیق فر
۰۵
فروردين

تن زیر به سؤالات مهمی از قبیل تأثیر شخصیت های ملوّن در انحراف جوامع دینی با نگاهی به زندگی سیاسی شبث بن ربعی پاسخ داده است که از نظر می گذرانیم:

 
عوامل شخصیت ساز
 
روانشناسان می‌گویند رفتارهایی که انسان انجام می‌دهد تحت تاثیر شخصیت اوست؛ شخصیت را تعریف می‌کنند به یک پدیده پایدار در وجود انسان که شامل اعتقادات، افکار، سنت‌ها، ‌ارزش‌ها و غیره می‌شود و در رفتار انسان تاثیر می‌گذارد و اندیشه‌ها، باورها و ارزش‌هایی که در نهاد انسان قرار دارد و در رفتار او تأثیر می‌گذارد در این کانون مستحکم یعنی شخصیت قرار دارد؛ بطوری که وقتی انسان در موقعیت خاصی قرار می‌گیرد به صورت ناخودآگاه تحت تاثیر باورها ارزش‌ها و عادات پایداری که در وجود او هست عکس العمل نشان می‌دهد؛ مثلا الان ما شاید پای یک منبری بنشینیم یک موعظه‌ای را گوش کنیم در ما یک تاثیری بگذارد، یک رفتاری را بیرون مجلس بر اساس آن انجام دهیم؛ این رفتار برخاسته از شخصیت ما نیست؛ آن خصلتی که به‌صورت پایدار در وجود ما هست جزء شخصیت ما محسوب می‌شود، شاید دو روز بعد این صحنه را فراموش کنیم، این حالت عارضی که در این مجلس بر ما عارض شده و محرّک ما بوده از بین برود.
 
بنابراین، آن عامل اصیلی که موجب این می‌شود آدم بتواند روی رفتار کسی حساب بازکند، شخصیت او هست، در مورد شخصیت می‌گویند چند عامل در شکل‌گیری شخصیت انسان مؤثر هست؛ یکی از آن عوامل وراثت هست؛ یعنی انسان به‌صورت طبیعی یک خصلت‌های پایداری را از پدر و مادر و اجداد خود به صورت وراثتی و ژنتیک کسب می‌کند.
 
عامل دیگر محیط هست، محیط را تقسیم می‌کنند به محیط داخلی و محیط خارجی؛ محیط داخلی همان رحم مادر است زیرا در اثر غذاهایی که مادر می‌خورد، در اثر صحنه‌هایی که او در طول شب و روز نگاه می‌کند، رفتارهای خیر و شری که از او سر می‌زند، این‌که امروز گناه می‌کند یا عمل صالحی انجام می‌دهد گاه در بچّه‌ای که در رحم اوست تأثیر پایدار می‌گذارد.
متن کامل مقاله + منابع: http://www.rajanews.com/news/206226

  • بهزاد توفیق فر
۱۰
آذر

نفاق

پیش از این فکر می کردم این بیماری نیز مانند سایر رذایل اخلاقی که در ادیان آسمانی از آنها نهی شده است، در رده بندی مسائل دینی و اخلاقی جای می گیرد و امری کاملا شخصی است اما با تجربه تازه ای که در چند ماه اخیر و هم زمان با مطالعه درباره فرهنگ سازمانی داشتم معلومم شد که نفاق نه تنها یک امر اخلاقی نیست ونوعی بیماری روحی محسوب می شود بلکه کاملا در تاثیر وتأثر با زندگی روزمره و بالتبع موثر در مدیریت منابع انسانی سازمان هاست.

خیلی مختصر ومفید، تعریف "نفاق" تفاوت فاحش بین عقیده، سخن و رفتار از یک سو و تفاوت در سوگیری و رفتار در بازه های زمانی بسیار کوتاه(درحد چند دقیقه) است. این بیماری مهلک، کاملا مسری است و بدتر از آن اینکه انسان معمولی - که آمادگی و آگاهی لازم را ندارد - بدون آنکه متوجه شود، به آن مبتلا می شود:

امام حسن عسگری(ع):

أَلاِْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
  شرک در میان مردم، از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.
تحف العقول، ص486

مقصود از شرک در این حدیث شریف، همان نفاق در عقیده و رفتار است بدین معنا که انسان، علی رغم آنکه ادعای پرستش خدا را دارد اما در عمل، به پرستش شهرت، قدرت، پول یا ... مشغول است. 


وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُۆْمِنِینَ (8، بقره)

جالب توجه آنکه در این حدیث شریف امام(ع)، این بیماری را مختص به گروه یا طبقه ای خاص از مردم ندانسته و شیوع آن را فراگیر و جهانشمول می دانند. یعنی حتی این بیماری به مسلمانان نیز محدود نشده است. از همین دلیل، معنای برشمرده برای "شرک" نیز تایید می گردد.

نفاق

رفتارهای زشتی مانند: خبرچینی، غیبت، بدگویی، دروغ و رفتارهایی مانند زیرآب زنی و... که موجب خروج کارکنان فعال و متعهد و جایگزینی پرسنل بی انگیزه، تنبل و بدون دلبستگی در سازمان می شود، اگر نگوییم صددرصد، نود و نه درصد از تبعات این بیماری است. بخصوص با توجه به ساختار هرمی و ازبالابه پایین اغلب سازمان های ایرانی (چه رسمی و چه غیررسمی)، توجه به شیوع این بیماری در مدیران میانی و سرپرستان، لازم و حتی اورژانسی به نظر می رسد. از ژایین ترین مراحل این نفاق در سازمان، سلام گرم و مخلصیم و تعارفات معمول است درحالی که طرفین به خون هم تشنه اند. همین نفاق، بی اعتمادی عمومی و عمیقی را نیز به دنبال می آورد که همه از نتایج و تاثیرات مهلک آن باخبریم.

بیماری نفاق، عوارض و تاثیرات منفی سایر بیماریهای خطرناک روحی و جسمی مانند تکبر، دروغ، ریا، غیبت، تهمت، کینه و... را نیز به دنیال دارد و صدالبته این بیماری نیز مانند سایر بیماری های مهلک، منجر به مرگ می شود، مرگ دل، مرگ انسانیت، مرگ بینایی، مرگ شعور و ... صم بکم عمی فهم لا یعقلون (171، بقره)

مدیران ارشد سازمانها و موسسات، بیش و پیش از هرچیز برای نجات سازمانشان، نه به استراتژی و منابع مالی و بازاریابی، بلکه به مقابله با شیوع این بیماری توجه کنند.

  • بهزاد توفیق فر