در جریان بازدید وزیر صنعت، معدن و تجارت (صمت) از یک خودروسازی، شعری قرائت شد که فیلمش در فضای مجازی منتشر گردید. بدینوسله توضیح کوتاهی درباره شعر مذکور ارائه میشود که مبادا بدخواهان بخواهند معانی دیگری از آن برداشت کنند یا خواننده فهیم را به گمراهی رهنمون سازند. چون خواننده فهیم حتماً فیلم استقبال از مدیرعامل بانک ملی را هم دیده و ممکن است هفت قرآن به میان، فکرهای دیگری بکند.
مرحبا صنعتگران وقت شکوفایی شده
مرحبا: آفرین، بارک الله، جیگرطلا، نازتو بخرم و معانی دیگر که از ابتدای قدرت یافتن شاهان وخوانین، معمول و مشهور بوده و به همین معنی به کار رفته است.
بلغمی گوید: صنعتگران، همان صنعتِ گران (به کسرِ گاف) بوده که برای تسهیل در تلفظ، به هم چسبیده است. اولین بار در دوره بطلمیوس، صنعت خودرو را صنعت گران نامیدند زیرا هرکاری می کردند ( یا نمی کردند) باز هم خودرو گران از آب در میآمد و همین است که هست. وی ارتباط این صنعت با گران (به فتح گاف – جمع «گر» به معنای کچل ها) را در سه جای کتابش رد کرده است.
شکوفا. [ ش ُ ](تُـف) شکفته. کوفته. عسل. نَفَس (از یادداشت مؤلف ). مالیدن عسل به پاچه (لغتنامه دهخدا). || میوه خشکی که خود را بشکوفاند. بالازدن پاچه شلوار و خاریدن با شعر یا نثر(فرهنگ فارسی معین ).
باحضور سیدفاطمی شرکت گل آرایی شده
همه شعرای سبک خراسانی، عراقی، هندی، شعر نو، بازگشت ادبی، بازنگشت ادبی و ... متفق القول وزن این مصرع را برفنا میدانند، ولی چون سر بُرج بوده، به شاعر حق میدهند. اشکال دیگری که به این مصرع وارد است این است که آقای فاطمی امین احتمالاً وزیر صنعت، معدن وتجارت است و ربط دادن وی به گلآرایی که از شرح وظایف معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، نوعی تداخل وظایف و تفاضل قوا محسوب میشود که چون احتمالاً با دل پاک بوده، آن هم قابل اغماض است.
صنعت خودرو به سمت خودکفایی میرود
صاحب نظران در دوره های مختلف، آنجایی که صنعت خودروی ایران دارد می رود را به انحای مختلف به تصویر کشیده اند و راقم این سطور، هیچ شباهتی بین «آنجا» و «خودکفایی» ندید، حتی! لذا آوردن خودکفایی در این مصرع را به عنوان جایی که صنعت خودرو دارد می رود، از اختیارات شاعری محسوب می کنیم و مثل جناب وزیر صمت، هنگام شنیدنش، توی سر... چیز، همان لبخند میزنیم.
آفرین بر قطعه سازان اشتغالزایی شده
این مصرع، بعد از همه مصارع (جمع مصرع) شعر مذکور، آدم را واقعاً جوری به حالتی که در عین حال کلاً میتوان گفت. زیرا با توجه به بدهی سنگین خودروسازان به قطعه سازان از سویی و تبدیل شدن برخی قطعه سازان به مافیای سیسیل از همان سویی؛ تنها اشتغالزایی که شده برای مدیران شرکتهای خودروسازی است که حقوق مدیریت میگیرند و دولت و ملت را سرکار میگذارند. هیچ کس هم نمیپرسد قاقالیتان به چند؟! (از اتاق فرمان اشاره میکنند حالا مثلاً کسی هم بپرسد، آیا مدیران آب دستشان است میگذارند زمین و قیمت قاقالی خود را شفاف میکنند؟)
کیفیت مبنای کار صنعت تولید ماست
ضمن تشکر از صنایع لبنیات کشور خصوصاً مدیریت محترم کشف و تولید کشک و اقوام وابسته؛ اینجا شاعر نمیتوانسته بگوید کشک! لذا از داماد کشک، یعنی «ماست» خواهش کرده بیاید بنشیند اینجا تا سر و ته کرباس شعر، یکی از آب دربیاید. «کیفیت» هم که عیان و معلوم و اظهر من الشمس و ملموس و واضح و مبرهن است، دیگر ما چه بگوییم، هان؟!
بچه ها خودکنترل هستند تماشایی شده
آهان! این مصرع اوج شعر مذکور است. ببینید! بچه ها معمولاً خودکنترل نیستند و جور این خودکنترل نبودن را تا سن دو – سه سالگی، پوشک بیچاره میکشد. بعد از آن هم تا سن مدرسه بعضی وقتها خودکنترل هستند و بعضی وقتها خودکنترل نیستند. اما کِی (چه وقت/چه موقع – لغتنامه دهخدا) این خودکنترل بودن یا نبودن مسئله این است. ای بابا این مال یه چیز دیگه بود. اما چه وقت این خودکنترل بودن «تماشایی شده»؟! بله؟! نمیشنوم! شما! شما که لباس نارنجی پوشیدی با آستین آبی، بلند بگو! ... آفرررررررین! دقیقاً وقتی این خودکنترل شدن بچه ها تماشایی میشود که بزند بیرون باشد. همین وقت است که با انگشت نشانش میدهند و تماشایی شده. لهذا شاعر دقیقاً میخواسته با تصویرگری استادانه و استفاده متبحرانه از بار معنایی کلمات، تصویری روشن به وزیر صمت ارائه کرده، شکوفایی صنعت خودرو را از درگاه آرزوی متعال ایزد داریم.
بقیه شعر
بقیه شعر هم اشاره به پاییز دکتر و واکسیناسیون مشتری و کرونای خودرو و اینها داشت که چون بغل دستی مان سه تا عطسه کرد، بیخیال شدیم. به این برکت قسم!