آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روباه پیر» ثبت شده است

۲۳
تیر

اساساً تنش یا برخورد یا دعوا یا کَل کَل یا هرنوع درگیری فیزیکی، شیمیایی، شفاهی، کتبی، پُستی و حتی خودکاری! می تواند زندگی راحت و آرام آدم را به دست باد فنا سپرده و هرچه خورده است را زهرمار کند. به همین دلیل و خیلی دلیل های دیگر – که به خاطر حضور خانواده در اینجا از بیان آنها معذوریم – آدم باید از تنش دوری کند. اما اگر تنش از آدم دوری نکرد و سراغ آدم آمد، باید سریعاً نسبت به «زُدایی» آن اقدام و مراتب را جهت استحضار و صدور دستور مقتضی به رییس اعلام کند.
نویسنده – یعنی من – در این نوشته – یعنی همین که دارید می خونید – قصد دارد تا برخی روش‌های فوری و اورژانسی تنش زدایی را به شما یاد بدهد تا اگر چشم‌تان به تنش افتاد، نترسید، نلرزید، ما همه با همین روش‌ها تنش زدایی کردیم، خیلی هم خوب بود.


۱) روش اول و خیلی قدیمی تنش زدایی این است که هر اطلاعاتی که طرف از شما می خواهد خودتان به او بدهید، برود. حتی اگر طرف، اطلاعات خارومار(= خواهر و مادر) شما را می خواهد، خودتان دودستی به او بدهید. شما که نمی خواهید دچار تنش شوید.

۲) اگر طرف، نمی داند که شما خارومار دارید، خودتان بروید به او بگویید که خارومار دارید و سپس، دودستی اطلاعات خارومار خود را به او بدهید. چرا که ممکن است یک روزی بفهمد که شما خارومار داشته اید و به او نگفته اید، آن وقت با شما دچار تنش شود.

۳) روش دوم زُدایی، دادن زمین و گرفتن زمان است. در این روش، همانطور که از نامش پیداست، شما زمین آباء واجدادی خود را می دهید و از طرف می خواهید که درصورت صلاح‌دید، کمی زمان به شما بدهد. اگر طرف پرسید شما زمان را برای چه می خواهید؟ جواب بدهید که برای انتخاب زمین و دادن آن به شما (یعنی طرف). اینطوری نه تنها طرف، شما را دچار تنش نمی کند، بلکه خنده اش می گیرد و ممکن است زمان بیشتری به شما بدهد.

۴) شاید باورتان نشود اما دادن چیزهایی که بدبو و بدرنگ هستند و می خواهید چه کار، می تواند موجب تنش زدایی شده و احتمالاً.
مثلاً همین نفت! یا انرژی هسته ای! هم بدبو هستند و هم ساعت ۹شب باید با پیژامه راه راه بروید و آنها را در سطل زباله دَردار بگذارید. مصرف کیسه زباله هم بالا می رود. بدهید برود دیگر! تنش ایجاد نکنید!

۵) روش دیگر تنش زدایی، زدن سوت بلبلی یا آن‏‌ور جوی است. بدین معنا که اگر طرف، اموال شما از قبیل نفتکش، سپرده های بانکی، اقلام دارویی و نظامی و… را دزدید، خونسردی خود را حفظ کنید، قلم را در دست بگیرید و با یک پست در فضای مجازی، از طرف درخواست کنید که به اتاقش برود و به کارهای بدی که کرده فکر کند. اگر نرفت (طرف توی اتاقش یا حرف توی کله اش)، همین طرف جوی می ایستید و از همین جا، یک فحش در حدِ: خیلی بدی! یا بچه بی ادب! به طرف می دهید و می روید به کارهای خودتان می رسید. تاریخ دیپلماسی، چنین تنش زدایی به خود ندیده که شما کردید.

۵/۵) در صورت توقیف نفتکش، می‏توانید خودتان را به آن راه بزنید که یعنی مثلاً این نفتکش مال ما نیست. یا حتی اساساً داشتن نفت و «کِش» آن را تکذیب کنید و درباره یکی از سریال‌های تلویزیونی نقد بنویسید، بدهید روزنامه خودتان چاپ کند!

۶) آخرین روش تنش زدایی، پذیرایی با گزآردی و سوهان لقمه و هدیه کردن قالیچه ابریشمی است. چطوری؟ اینطوری که شما هر متجاوز جنایتکار خائن به مردم و میهن یا مشاورشان را – چه خارجی باشد و چه داخلی – به یکی از کاخ های قدیمی دعوت می کنید و در آنجا ناگهان برایشان گزآردی و سوهان لقمه می آورید. البته یادتان نرود که جاسوسی چیزی هم اگر اینجا دارند، کنار آردی ها و لقمه ها، بدهید برود. با این کار حتماً غافلگیر می شوند و دیگر حتی به تنش فکر نمی کنند چه برسد به اینکه تنش زایی کنند و شما مجبور باشید در این دوسال عُمر، به زحمت بیافتید و تنش زدایی کنید. چه کاری است حالا؟! 

  • بهزاد توفیق فر
۲۷
ارديبهشت

سفارت انگلیس در تهران، که حالا مدتهاست دیگر «کبری» نیست، در اقدامی کاملا فرهنگی – دینی، اقدام به انداختن میز افطار در این سفارت کرد(به همین سوی باغ قلهک مدیونید اگر فکر دیگری بکنید). جمعی از مسئولین دولتی و بخش خصوصی هم در اقدامی خداجویانه و باز هم فرهنگی، لباس‌های پلوخوری شان را پوشیده، پس آنگاه دعوت سفیر ملکه را لبیک گفته و رفته اند تا روزه خود را سر سفره انگلیس، افطار کنند! از آنجا که این حرکت، خیلی خداجویانه و فرهنگی و دینی و علمی و غیره بوده و برای جلوگیری از آلوده شدن دامنشان(یا کت فراک‌شان) به ریا، هیچ عکس و فیلمی هم نگرفته اند. یا اگر گرفته اند، داده اند دست یکی از عزیزان MI6 تا بعد از مرگشان منتشرکند و یک خدابیامرزی برایشان بگیرد. به همین مناسبت مصاحبه ای داشتیم با آقای عُبید زاکانی، کارشناس مسائل:
 
– جناب زاکانی، اگر یادتان باشد، زمان مشروطه هم، سفارت انگلیس، بعضی ها را دعوت کرد و سر مشروطه را پای دیگ پلو  بُرید، درست است؟
+ گربه آن موش را بکُشت و بخورد / سوی مسجد شدی خرامانا

– مشروطه هیچ. مگر همین انگلیس نبود که نصف جمعیت ایران را با قحطی و بیماری به کشتن داد؟
+ بهر این خون ناحق ای خلاق / من تصدق دهم دو من نانا

– یعنی ایندفعه قصدشان کاملاً خیر است؟
+ مژدگانی که گربه تائب شد / زاهد و عابد و مسلمانا

– اینهایی که دعوت شدند، کی بودند؟
+ هفت موش گزیده برجستند / هر یکی کدخدا و دهقانا

– حتماً هدیه ای، چیزی هم بُردند با خودشان؟ دست خالی که نمیشه رفت!
+ برگرفتند بَهر گربه زِ مهر / هر یکی تحفه ‌های الوانا

– مگر انگلیسی ها مسلمانند و روزه می گیرند؟
+ روزه بودم به روزهای دگر / از برای رضای رحمانا

– حالا افطاری چی دادند؟
+ آن یکی خوانچه پلو بر سر / افشره آب لیمو عمانا

– لابد به جای دعای افطار، پاچه خواری ملکه پوسیده انگلیس را کردند؟
+ عرض کردند با هزار ادب / کای فدای رهت همه جانا

– به نظرتون این کار، اثری هم بر اجرای تعهدات انگلیس در برجام داره؟
+ سالی یکدانه می‏گرفت از ما / حال حرصش شده فراوانا

– با این وضع، چرا این هموطنان عزیز، رفتند پای سفره انگلیس؟
+ غرض از موش و گربه برخواندن / مدعا فهم کن پسر جانا

– ممنونم. صحبت پایانی اگر دارید، بفرمایید؟
+ جان من پند گیر از این قصه / که شوی در زمانه شادانا


منتشرشده در راه راه

  • بهزاد توفیق فر