آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

۱۴
مرداد

اصل سانسور، ممیزی، بازبینی، نظارت بر محتوا و یا هر لفظ دیگری که ناظر بر کنترل محتوای محصولات فرهنگی که ذاتاً با افکار عمومی و فرهنگ جامعه سروکار دارند، هم عقلانی است و هم جهانشمول. در این که عقلانی است شکی نیست. چنانچه هر انسان عاقلی اذعان دارد که نظارت بر موادغذایی، وسایل نقلیه، لوازم مورد استفاده انسان امری ضروری است، نظارت بر محتوای مؤثر بر روح و جان انسان نیز عاقلانه و ضروری است. برای مثال، بر تولید و فروش کلید برق، نظارت می‌شود تا انسان استفاده‌کننده را برق نگیرد و در عین حال، در مصرف برق صرفه‌جویی شود و از آتش‌سوزی و ایراد خسارت‌های جانی و مالی دیگر نیز خودداری شود، یعنی «کالای فرهنگی» کمتر از یک لامپ، نیاز به نظارت دارد؟

بدیهی است، این نظارت بر محتوا، گذشته از اینکه بر چه مبنا و با کدام خط‌کش انجام می‌پذیرد، تنها مسائل اخلاقی و عقیدتی را شامل نمی‌شود و موارد سیاسی، اجتماعی و ملی را نیز در بر می‌گیرد. تا جایی که در برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی، پیش از این ممیزی سختگیرانه‌ای بر محتوای ضداخلاقی اعمال می‌شد که این ممیزی‌ها کم‌کم رنگ باخت و با صدور رده‌بندی سنی، برای محصولات فرهنگی تقریباً از بین رفت؛ اما همچنان ممیزی‌های سیاسی و ملی، حتی سختگیرانه‌تر از قبل بر جای مانده و بعضاً با داغ و درفش اعمال می‌شود. که قصد نداریم درباره آن نیز در این نوشتار گفت‌وگو کنیم و خواننده پژوهنده را به منابع قابل توجهی که در این زمینه وجود دارد ارجاع می‌دهیم. فقط یادآوری می‌کنیم که نام سانسور یا ممیزی از آنجا با عقبه ذهنی منفی متبادر می‌گردد که دولت‌های دیکتاتور که قریب به اتفاق آنها شاهنشاهی نیز بودند، با ممیزی تنگ نظرانه و غیرمتعهد به اخلاق یا فرهنگ، فقط محصولاتی را اجازه نشر می‌دادند که بیانگر و تقدیسگر نظرات آنها باشد و این تنگ نظری تا جایی پیش رفت که اغلب، تنها تولیدات اعضای همان دیکتاتوری اجازه انتشار در جامعه یافت و لاغیر. برای مثال می‌توان از ائتلاف ملی علیه سانسور [۱] در آمریکا و سانسور کتاب‌هایی با موضوع هولوکاست یا زندگینامه جاسوسان در انگلیس، فرانسه و آلمان نام برد. در ایران نیز، مثال‌های فراوانی از این دیکتاتوری را می‌توان در دوره پهلوی‌ها، به‌خصوص در سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۲۰ و سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ یافت.

گذشته از اینها، دو روش کلی برای ممیزی و نظارت بر محتوای کتاب وجود دارد: نظارت پیش از انتشار و نظارت پس از انتشار. در اغلب کشورهای اروپایی و آمریکایی و همچنین کشورهایی که به نوعی تابع یکی از این کشورها هستند، نظارت بر محتوا پس از انتشار، قانونی است. بدین معنا که ناشر مجاز، کتاب را بررسی و آن را با شرایط تجاری خود به چاپ می‌رساند. پس از چاپ، یک یا چند نسخه از کتاب چاپ شده برای ممیزی به نهادهای قانونی تحویل داده می‌شود. در این مرحله، درصورتی که نهاد ممیز، با انتشار کتاب مخالفتی نداشته باشد، کتاب، روانه بازار می‌شود. اگر محتوای کتاب نیاز به اصلاح یا حذف داشته باشد، ناشر باید با سوزاندن کامل کتاب یا سانسور فیزیکی چاپ رنگ مشکی یا روش‌های دیگر کتاب را اصلاح و سپس دوباره منتشر نماید؛ اما اگر ممیز قانونی، در کل، کتاب را غیرقابل انتشار و در ضدیت با یکی از شاخص‌های خود بداند، از مؤلف، ناشر و بقیه دست اندرکاران کتاب به دادگاه مربوط شکایت می‌نماید و دادگاه مربوط، حکم به جمع‌آوری و امحاء ناشر و منشور می‌دهد! جریمه‌های سنگین، خسارت هنگفت ناشر، ایجاد سوء سابقه برای ناشر و نویسنده و بسیاری تبعات منفی دیگر، از عواقب این نوع ممیزی است. گرچه در سال‌های اخیر و از آنجا که این دولت‌ها نیز نتوانسته‌اند آنگونه که باید و شاید از توزیع قاچاق کتاب ممنوعه و در ادامه از اثرگذاری آن جلوگیری کنند، ممیزی کتاب را به صورت غیررسمی به قبل از انتشار آن منتقل کرده و ناشر را ملزم نموده‌اند تا پیش از صفحه‌آرایی، نسخه‌ای از کتاب را برای بازبینی و ممیزی در اختیار سازمان یا شورای قانونی مرتبط قراردهد.

روش کلی دوم برای نظارت بر محتوای کتاب، نظارت پیش از انتشار است که معقول‌تر و موجب پیشگیری از خسارت ناشر و صرفه‌جویی در وقت و هزینه‌های دولت و ناشر و مؤلف می‌گردد. این نظارت در کشورمان، بر اساس اهداف، سیاست‌ها و ضوابط نشر کتاب، مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام می‌پذیرد.

همه آنچه گفته شد، تنها برای تقریب ذهن خواننده این سطور به موضوع بود. اما سوال اصلی که نویسنده این یادداشت در پی آن است، نحوه اِعمال این شاخص‌ها و ضوابط بر کتاب‌های طنز است. سوالی که ظاهراً هم پرسش و هم پاسخ آن آسان می‌نماید. برای آنکه درک درست‌تری از سوال مذکور داشته باشیم، به این سوال پاسخ بدهید. لازم به ذکر است که این سوال فقط برای راهنمایی مخاطب ارجمند این یادداشت طراحی شده و ارزش دیگری نه در کنکور و نه در هیچ آزمون جامعی ندارد.

سؤال: فرض کنید مریضی با بیماری قلبی روی تخت اتاق عمل است. آیا از جراح چشم که تازه انجام عملش را در اتاق کناری به پایان رسانده خواهش می‌کنید تا قلب این مریض را عمل کند؟

الف) حالا که لباس پوشیده و سرِ پاست، چرا که نه؟

ب) فقط بازکردن سینه بیمار را به او می‌سپاریم.

ج) اگر مریض مشکلی نداشته باشد، ما هم مشکلی نداریم.

د) به هیچ عنوان. مریض را پزشک متخصص قلب باید عمل کند.

درست است که طنز در الگوهای دیویی یا کنگره یا سایر شیوه‌نامه‌های رده‌بندی کتابخانه‌ای، زیرگروه ادبیات دسته‌بندی می‌شود و کتاب طنز را می‌توان جزء کتاب‌های ادبیات دانست؛ اما باید توجه داشت که کتاب طنز، از آنجا که منشأ و جلوه‌های هنر را ایجاباً و اثرگذاری و شمول سیاست و علوم اجتماعی را نتیجتاً با خود دارد، حتماً باید به صورت مستقل و توسط کارشناس کتاب طنز، بررسی  و احیاناً ممیزی شود. عبور دادن کتاب طنز از غربال ادبیات یا شاخه های دیگر کتاب [۲] علاوه بر تبعات مالی و اجتماعی که برای ناشر، نویسنده و مخاطبان طنز می‌آفریند؛ اثرات سوء و غیرقابل جبرانی نیز بر ذائقه فرهنگی جامعه و آینده طنز و نقد، خواهدداشت.

 

[۱] NCAC: National coalition against censorship

[۲] بعضاً دیده شده که کتاب جدی درباره طنز توسط کارشناس ادبیات، کتاب «تاریخ طنز» توسط کارشناس تاریخ، کتاب شعر طنز توسط کارشناس شعر و کتاب داستان طنز، توسط کارشناس داستان و رمان، بررسی شده‌اند!

 

 

 

 

منتشرشده در: فصلنامه شیرازه کتاب

 

  • بهزاد توفیق فر
۱۴
مرداد

جوحی یا ملانصرالدین یا خوجا یا یکی از همین شخصیت‌هایی که کار طنز می‌کرده‌اند، به کنار دجله آمد. جمعی روشندل دید که می‌خواستند از آب بگذرند. گفت: چه می شود شما را که اینجا جمع آمده‌اید؟

گفتند: می‌خواهیم از آب بگذریم.

گفت: اگر من راهنمای شما شوم، مرا چه دهید؟

گفتند: هر سَری ده جوز [گردو] دهیم.

گفت: همه دست در میان یکدیگر زنید تا من شما را از گذرگاهی نیکو بگذرانم.

پس دست پیش‌روی ایشان گرفت و به آب درآمد. چون به تندی آب رسید، کوری را آب برد. فریاد کردند که: ای راهنما! یکی از یاران ما را آب برد.

گفت: دریغ از ده جوز من!

در این سخن بودند که دیگری را آب برد. فریاد برآوردند که دیگری را هم آب برد.

گفت: دریغ از بیست جوز من!

ناگاه دیگری را آب از جا کند. فریاد زدند.

گفت: دریغ از سی جوز من!

به یک بار فریاد برآوردند که ای جاهل! این چه سخن است که تو می‌گویی و این چه راه است که تو می‌پویی؟ به راهی درافتادی که همه را به آب دادی!

گفت: شما را چه می‌شود؟ زیان، مرا افتاده است که به هر یکی از شما که کم می‌شود، ده جوز از دستم می‌رود و با وجود این زیان، هیچ نمی‌گویم. شما چه فریاد دارید؟ [۱]

جدی نوشتن درباره طنز کمی سخت است. قبلاً هم سخت بوده و اصلاً ربطی به دولت و رژیم و نظام و عقیده ندارد. همیشه سخت بوده. برای همین هم هست که آثار جدی درباره طنز خیلی کم است. اینکه می‌گویم آثار جدی، منظورم هم جدی است و هم جدی! یعنی هم آثاری که به زبان طنز نباشند (جـِـد باشند) و هم آثاری که جدی باشند، یعنی بتوان آنها را جدی گرفت و جلدشان به محتوایشان بیارزد. تازه همین تفکیک آثار به جدی و طنز هم خودش ماجرایی است. چون واقعیتش را بخواهید، متضاد طنز، «جدّ» است (به تشدید دال)، نه جدی. چون خودِ طنز هم خودش خیلی هم جدی است و اصلاً هم شوخی ندارد. کجا بودیم؟ آهان! به هرحال آثار غیرطنز درباره طنز خیلی کم است و آنهایی هم که هستند آنطور که باید و شاید درباره طنز صحبت نکرده‌اند. که دلایل بسیاری می تواند داشته باشد و چندتایش را که به نظرم می‌رسد اینجا می‌گویم. شما هم اگر چیزی به نظرتان رسید، بگویید. این به آن در! و همین اوایل ابتدای! نوشته بگویم که کتاب‌های جدی درباره طنز به چند گروه تقسیم می‌شوند که این تقسیم‌بندی کاملاً دل‌بخواهی نویسنده است و به گیرنده‌های خود دست نزنید.

۱) کتاب‌هایی که از دریچه یک علم دیگر به طنز نگریسته‌اند، مانند فلسفه طنز، حکمت طنز، روانشناسی طنز، فیزیک طنز، شیمی طنز، ریخت‌شناسی طنز، واکاوی طنز، آش طنز و اینهای طنز. این کتاب‌ها اغلب توسط استادی یا دانشمندی یا کمِ‌کم‌اش فوق‌لیسانسی چیزی نوشته شده‌اند و تا بیایند تعاریف واژه‌های تخصصی خودشان را از این منبع و آن مقاله بیاورند و بعد هم واژگان طنز و هزل و هجو و طعنه و کنایه و لطیفه و نیشخند و نوشخند و استهزاء و بعدتر هم تضاد و تناقض و ارسال‌المثل را از نگاه عباده بن مخنث بصری و عنصرالمعالی قابوس بن وُشْمْگیر شرح و تفسیر کنند، چهارصد صفحه کتاب پُر شده و کار به جلد دوم حواله می‌شود. برخی نیز که از این مرحله سرافراز بیرون آمده‌اند، به بیان چند مثال از کارهای طنز بسنده کرده‌اند و چه جانی می‌دهد اینجور کتاب‌ها برای نقل مثال‌های مثبت هجده و هجویات و آثار منتشرنشده و «نسخه کامل».  مثل مقدمه‌ای بر طنز و شوخ طبعی در ایران اثر دکتر علی اصغر حلبی (۱۳۶۴)، تاریخ طنز و شوخ طبعی در ایران و جهان اسلام تا روزگار عبید زاکانی از همین نویسنده (۱۳۹۸) یا طنز و طنزپردازی در ایران نوشته حسین بهزادی. این کتاب‌ها را یک نگاهی کرده، پس آنگاه کنار گذاشته‌ایم و لازم هم نیست بگویم چرا.

۲ (کتاب‌هایی که از کتاب‌های طنز، برِ خویش را گـُزیده‌اند. یعنی آنچه خودشان دوست داشته‌اند را جدا کرده‌اند و یکجا به اسم خودشان آورده‌اند. حتی درباره قرآن و احادیث هم بعضی‌ها این کار را کرده‌اند که البته بعضی مواقع خوب و مفید هم هست؛ اما ما این گونه را هم ندیده گرفتیم. اصولاً هم عضویت این گونه کتاب‌ها در گروه کتاب‌های جدی، خیلی جدی نیست. چون خودشان طنز هستند و دارند یک یا چند موضوع دیگر را نمدمالی می‌کنند. به اینها هم کاری نداریم.

۳ (نوشته‌هایی که فقط درباره افراد است و اینکه چطوری می‌خورده‌اند و می‌پوشیده‌اند و می‌‌رفته‌اند و می‌آمده‌اند. از قضای روزگار یکی یا چندتای این افراد هم طنزپرداز از آب در آمده‌اند و خوش به‌حال گردآورنده یا تذکره‌نویس شده است. این کتاب‌ها چیزی به دانش و نگاه ما به طنز نمی‌افزایند و چه بسا اغلب اینها، به بهانه گفتن از طناز محترم چون چیزی از زندگی و سبک و کارش نمی‌دانسته‌اند و پژوهش هم خداوکیلی سخت است و بی درآمد! لذا اسم «کتابٌ علیه» را گفته‌اند و برگزیده کارهایش را آورده‌اند و همانچه که در بند دو گفته شد. ناگفته نماند معدود کتاب‌هایی در این گونه هستند که به طنزپرداز، از این جهت که طنزپرداز است پرداخته‌اند و بر همین محور، بقیه زندگی و سبک و کارش را هم واکاویده‌اند. اینها خوبند؛ ولی آنقدر کم‌اند که می‌شود گفت نیستند، مثل کتابی که مرحوم عمران صلاحی درباره طنزپردازان امروز ایران درآورده یا کتابی که ابوالقاسم صادقی منتشر کرده است.

۴(مکتوباتی که نثر و شعر طنز را ذیل ادبیات فارسی حتی ادبیات دیگر زبان‌ها به حساب آورده و به آن از جنبه‌های دستوری و ساختاری پرداخته‌اند. از گروه چهارم‌اند. کتاب‌هایی که ابزارها و روش طنزنویسی را برای مخاطب در چند صفحه شرح داده و خواننده می‌تواند از روی فهرست کتاب، عبید زاکانی یا آقاجمال خوانساری یا حتی کیومرث صابری فومنی شود. فقط باید مهارت پیدا کردن شماره صفحه از روی فهرست کتاب را داشته باشد و برود برای خودش هی طنز بنویسد و هی پول پارو کند.

این کتاب‌ها اغلب با هدفی علمی یا برای بیان عقاید و سوگیری‌های خاص نویسنده در موضوعی یا خط فکری وی، تهیه و تألیف شده‌اند؛ اما از آنجا که اُفتد و دانی! مجبور بوده‌اند که گوشه چشمی نیز به «مخاطب دنبال خنده دست به جیب» داشته باشند. لذا هم حرفشان را زده‌اند، هم چند نمونه و احیاناً مقداری زهرماری  و خاک‌برسری آن وسط‌ها آورده‌اند که کتابشان فروش برود و طرفین کتاب هم ناراضی نباشند. پس نویسنده این سیاهه، همان اول، این چهار گروه را از لیست بررسی حذف کرده و کتاب‌هایی را بررسی کرده که به طور خاص درباره طنز و مسائل مربوط به آن، مثل تاریخ، خواستگاه، جریان‌ها و غیره آن حرفی زده‌اند و احتمالاً نظری هم داده‌اند. فلذا تازه رسیدیم به بررسی جدی کتاب‌های جدی درباره طنز جدی!

خُب! تعداد کتاب‌هایی که به صورت کامل، طنز ایران را بررسی کرده‌انداِجمالاً یا اِکمالاً به عدد انگشتان دست نمی‌رسد که بیشتر این نوشته‌ها هم، به جای بررسی و واکاوی ادبی تاریخی و سیر حرکت طنز، همان وسط‌های کتاب، یا به بررسی آثار طنزنویسان و زندگی آنان پرداخته‌اند یا ماجرای متون و اشعار و کاریکاتورهای طنز و شأن نزول آنها را تعریف کرده‌اند. یعنی به جای بیان چیزی که خارجی‌ها به آن (Story) می‌گویند، برخی آدم‌های طنزنویس یا طنزسرا را انتخاب کرده‌اند و درباره شان چیز نوشته‌اند.  البته اینها جزء گروه سومی که پیشتر گفته شد نیستند، چون نظر هم داده‌اند و کمابیش بررسی و نظریه و تئوری و نتیجه‌گیری هم درمیان است. این کارشان خوب است اما دو تا اشکال عمده دارد: اول اینکه در انتخاب، شرح و بسط زندگی و واژگان به کاربرده شده در بیان مقام علمی یا ادبی آن نویسندگان، سلیقه و عقیده نگارنده کتاب، بسیار مؤثر بوده است و بعضی‌هایشان نه عدالت را رعایت کرده‌اند و نه تساوی را. برخی از این آثار، حتی انصاف را هم لای دست همان عدالت و تساوی فرستاده‌اند و هرچه دل تنگشان می‌خواسته درباره فردی که دلشان می‌خواسته گفته‌اند و ایضاً درباره فردی که دلشان نمی‌خواسته، نگفته‌اند یا به انتخاب خودشان گفته‌اند. منحصر به قدیم هم نبوده و همین پنج شش سال پیش یک ناشر دولتی توی چشم‌های همه نگاه کرد و یکی از کارتونیست‌های پرکار و بنام کشور را از کتاب کاریکاتوریست‌های معاصر حذف کرد رفت پی کارش. همین اعمال سلیقه شخصی، ارائه تصویری منصفانه و قابل اتکاء از طنز فارسی به مخاطب را مخدوش نموده و اعتماد مخاطب فهمیده و پژوهنده را سلب کرده است. برای مثال ت‍اری‍خ‌ طن‍ز در ادب‍ی‍ات‌ ف‍ارس‍ی‌ تألیف ح‍س‍ن‌ ج‍وادی (۱۳۸۴) یا  تاریخ طنز ادبی ایران اثر جواد مجابی (۱۳۹۵).

همانطور که اشاره شد، انتخاب نمونه آثار و تحلیل و تفسیر آنها نیز در این کتاب‌ها با سوگیری خاص و برای القای فضای دلخواه نویسنده به مخاطب انجام پذیرفته است. برای مثال، در کتاب ت‍اری‍خ‌ طن‍ز در ادب‍ی‍ات‌ ف‍ارس‍ی‌/ ح‍س‍ن‌ ج‍وادی، همه آثار انتخابی از همه نویسندگان و پدیدآورندگان اثر طنز در طول تاریخ ایران «پس از پذیرش اسلام»، مربوط به مخالفت یا انتقاد صِرف از اسلام و اعتقادات دینی مردم و بزرگداشت ایران پیش از اسلام است! یعنی در این کتاب، برای رضای خدا یک طنزپرداز یا حتی یک کلمه طنز در موافقت با محتوای اسلام در هزاروچهارصد و خرده ای سال نبوده و نخواهدبود. شاید باورتان نشود؛ اما در بخش پس از انقلاب اسلامی همین کتاب هم هیچ طنزپرداز یا کاریکاتوریست مسلمانی وجود ندارد!

مسئله دیگر اینکه اغلب آثار درباره تاریخ طنز، به گزینش و بررسی یا بیان بخشی از تاریخ طنز ایران پرداخته‌اند. بدین معنا که کتاب، به یک یا چند نویسنده، یک دوره خاص تاریخی/ادبی، سبک/قالب خاص طنز (شعر، نثر، فیلم، داستان یا غیره)، زبان ومنطقه جغرافیایی خاص، آثار گزیده یا جنسیت پدیدآورندگان آثار، محدود شده‌اند که دریافت نمای کلی و به دست آمدن یک خط سیر تاریخی را برای مخاطب  غیرممکن می‌نماید. در عین حال، برای یک مقطع یا یک عنوان یا فرد خاص، چندین پژوهش و کتاب و مقاله وجود دارد و افراد یا جریان ها یا مقاطع دیگر که چه بسا بسیار مهم و اثرگذار بوده‌اند، مهجور باقی مانده‌اند. نگاه کنید به: تاریخ توفیق‏:‌ سرگذشت طنز در مطبوعات ایران تألیف سیدمسعود رضوی (۱۳۹۵).

شاید به ذهن خواننده محترم برسد که اصلاً چرا باید متون جدی درباره طنز، برای ما جدی باشد؟ عرض می‏کنم. زیرا همین متون جدی هستند که متون طنز را به مخاطب عام و خاص معرفی می‌کنند. حتی به نظر راقم این سطور، کتاب‌های جدی و متون جدی هستند که برای محتوای طنز، بازاریابی کرده و آنها را به مخاطب می‌فروشند. حتی مخاطبانی که پیش از این اصلاً مشتری محتوای طنز مکتوب نبوده‌اند. متون جدی، چون در چارچوب رسانه‌های جدی مانند منشورات ادبی، برنامه‌های علمی، رویدادهای ادبی و منتشر می‌شوند، مخاطبان این رسانه‌ها را درگیر محتوای طنز مدنظر خود نموده و از آن میان، عملیات خوراک‌دهی به مشتریان سابق و جذب مخاطبان جدید را به مؤثرترین شکل ممکن به انجام می‌رسانند. و چه بسا برای این مخاطبان و نزدیکان و مخاطبانِ آن مخاطبان، در موقعیت‌های حساس کنونی و پیش‌رو، اعتمادسازی و «انتخاب» می‌سازند. از سویی یا از همان سو همین کتاب‌ها و مقالات جدی درباره طنز هستند که برای طنزنویسان و طنزسازان، نقشه راه و چشم‌انداز و هدف و غیره و ذالک را ترسیم و تعیین و تبیین می‌کنند و در واقع کیفیت و درجه قسمت اعظم محصولات طنز آینده را مشخص می‌نمایند و الخ...

 

 

[۱] کاشانی، حبیب الله(۱۳۷۷). ریاض الحکایات، مشتمل بر احادیث، اخبار و حکایات شیرین و خواندنی. کاشان: مرسل

 

منتشرشده در فصلنامه شیرازه کتاب

 

  • بهزاد توفیق فر
۱۷
ارديبهشت

عباس دست طلا

اهمیت و برجستگی کار حاج عباس دست‌طلا و دوستانش در دو چیز است: «سرعت در تعمیر» و «توقف‌ناپذیری». هیچ چیز در مسیر حرکت این جماعت مانعی ایجاد نمی‌کند. نه کمبود گاه به گاه ابزار و وسایل، نه بدقلقی فلان مسئول مربوطه. اصل و اساس راه انداختن کار است؛ تعمیر چرخ جنگ است. این‌قدر این کار را با وسواس انجام می‌دهد که آدم در می‌ماند. این بخش را ببینید:

 
(از متن کتاب)
طاق آمبولانس را چند بار دید می‌زنم. مجتبی لجش گرفته:
- بس نیست؟! چقدر طاق را دید می‌زنی؟ همه‌ی صافکارها یک بار رو‌به‌روی ماشین می‌ایستند و نگاه می‌کنند، بعد هم درستش می‌کنند و دیگر کاری ندارند که چه می‌شود. تو هم از بالا می‌بینی، هم از پایین، هم از چپ، هم از راست، بغل، روبه‌رو، زیر و رو ... بابا! چه خبرت است؟!
حس می‌کنم کمی خسته شده. لبخندی حواله‌اش می‌کنم:
- طاق آمبولانس باید محکم باشد و سفت بشود تا وقتی که می‌رود توی دست‌انداز و بالا و پایین می‌افتد، صدا ندهد. آمبولانس همه‌اش می‌رود خط مقدم، اگر طاقش صدا بدهد، راننده فکر می‌کند با گلوله دارند او را می‌زنند. می‌ترسد و یک وقت برمی‌گردد عقب. (صفحه‌ی ۲۰۴)
 
***
اگر می‌خواهید یک داستان در مورد اقتصاد مردمی و مقاومتی بخوانید و منظور اشارات و تصریحات چندباره‌ی رهبر انقلاب در این زمینه را بیابید، این کتاب یک پیشنهاد ویژه است.
  • بهزاد توفیق فر