آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنرمند» ثبت شده است

۲۵
آبان

دهه چهل؛ تاسیس دوقطبی!

دهه چهل شمسی، دهه‌ی اوج‌گیری جریان روشنفکری در هنر ایران بود. دهه‌ای که در ابتدایش چهره‌هایی مانند ابراهیم گلستان، فرخ غفاری و فریدون رهنما مهمترین کارهای‌شان را در سینما ساختند و در انتهایش چهره‌هایی مانند مهرجویی با «گاو»، بیضایی با کوچ از تئاتر به سینما و ساخت «عموسبیلو» و سپس «رگبار»، کیمیایی با «قیصر» و .... جریانی نو در سینما به راه انداختند. در این سال‌ها وضعیت در تئاتر هم با حضور چهره‌هایی مانند رادی، نصیریان، نعلبندیان، خلج و فرسی مشابه سینماست و در ادبیات نیز چهره‌هایی مانند هوشنگ گلشیری آثار مهمی مانند «شازده احتجاب» را در اواخر همین دهه منتشر می‌کنند و شاعرانى مانند اخوان، فروغ و شاملو گرچه از سال‌های پیش فعال‌ بودند اما درواقع مهمترین شعرهای خود را در این دهه سرودند و به معنای بهتر در همین سال‌ها ظهور کردند.

برای دانستن اهمیت این دهه و شناخت بهتر از فضای فرهنگی آن کافى است به یاد بیاوریم که مراکز فرهنگی مهمی مثل «تئاتر شهر» و «تالار رودکى» در همین دهه ساخته شدند و ارکستر ملى در همین مدت شکل گرفت و خوانندگانى مانند شجریان و دیگران در همین سال‌ها آمدند و نهادهای مانند «کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان» به ریاست فرح پهلوی و مدیریت لیلی امیرارجمند در این دوره بارور شدند و بعدها از دل آنها چهره‌هایی مانند «عباس کیارستمی» ظهور کردند و کتاب تأثیرگذارى مانند غرب‏زدگى آل‏احمد هم در همین دوره انتشار یافت.

دهه چهل البته دوره‌ی اوج دو جریان دیگر هم بود. یکی دهه‌ی رونق ژورنالیزم فرهنگی به‌خصوص نقد و نشریات سینمایی با حضور چهره‌های چون کیومرث وجدانی، هوشنگ کاووسی، پرویز دوایی، شمیم بهار، محمد تهامی‌نژاد، فریدون هویدا، هوشنگ طاهری، جمشید اکرمی و... که درواقع تکمیل کننده جریان هنر روشنفکری بودند، و دیگری سال‌های اوج ساخت فیلم‌های عامه‌پسند مانند «گنج قارون» سیامک یاسمی که درست در نقطه‌ی مقابل هنر روشنفکری قرار می‌گرفتند و در همین سال‌ها توسط «هوشنگ کاووسی»- که خود شکست‌خورده‌ی آن نوع سینما بود- برای نخستین‌بار از آنها به عنوان «فیلمفارسی» تعبیر شد و از آن پس به همین نام شناخته شدند.

پس، دهه چهل و پنجاه منشاء اتفاقی مهم در هنر- به خصوص سینما- ایران شد. شکل‌گیری یک دوقطبی بین هنر روشنفکری و هنر عامه‌پسند که در طول تمام سال‌های بعد از خود- تا امروز- مبنای اکثر قریب به اتفاق تحلیل‌های سینمایی شد. ذهنیتی که در آن محصولات هنری یا در قطب هنرِ فاخرِ روشنفکری جای داشتند یا در قطب هنر مبتذل، یا متفکر بودند یا آبگوشتی، یا به تمام و کمال از ارزش‌های هنری بهره‌مند بودند یا اثری زرد و بی‌ارزش به حساب می‌آمدند.

در این ذهنیتِ دوقطبی هر اثر هنری متعلق به جریان روشنفکری اتفاقی مهم قلمداد می‌شد بی‌آنکه ساختار کلیشه‌ای و ضعف‌های مفرط تکنیکی بسیاری از این آثار مورد ارزیابی دقیق قرار بگیرد و از سوی دیگر هر اثری خارج از چارچوب‌های روشنفکری مبتذل نامیده می‌شد بی‌آنکه ضعف‌ و قوت‌هایش و اندک جرقه‌های خلاقیت در بسیاری از آن‌ها مورد تحلیل و بررسی واقع شود.

اتفاق مهم اما این‌ها نبود. اتفاق مهم این بود که به اسم مخالفت با «فیلمفارسی» و «هنر مبتذل»- که البته ریشه‌های مشترکی با هنر روشنفکری هم داشت و چهره‌های مهمی مانند شاملو هم در آن فعال بودند- کلیت «هنرِ عامه‌پسند» نفی شد و این تفکر بر مسیر هنر ایران در سال‌های پس از خود نیز تاثیر ویژه‌ای گذاشت و هنر بی‌توجه و فراری از مردم به عنوان هنرِ اصیل پذیرفته شد.


دهه شصت؛ تحکیم دوقطبی!

وقوع انقلاب در سال‌های انتهایی دهه پنجاه ساختار حکومت را به کلی تغییر داد. با تغییرات بنیادین جامعه و حکومت انتظار این بود که این تحول به تغییرات اساسی در مناسبات فرهنگی و هنری نیز بیانجامد اما نه‌تنها در بر همان پاشنه‌ی سابق چرخید، بلکه حتی بدتر هم شد. اصحاب موسسه‌ی «آیت فیلم»، که با سابقه‌ی ساخت تنها یک فیلم ظاهرا انقلابی در سال‌های پیش از انقلاب- جنگ اطهر- حالا فرمان سینمای پس از انقلاب را به دست گرفته بودند با تحلیل شرایط در همان دوقطبی جا افتاده از قبل دست به انتخاب زدند. آنها چون مطابق ذهنیت پیشین هر نوع هنر مردمی را مساوی با ابتذال می‌دانستند و ابتذال هم خط قرمز سال‌های اول پس از انقلاب بود، یکسره به نفی هر نشانه‌ای از هنر عامه‌پسند و سینمای واقعی پرداختند و به جایش به سینمای روشنفکری دامن زدند. بنابراین جریان روشنفکری که در سال‌های حکومت پیشین مورد حمایت و عنایت‌های ویژه‌ی فرح پهلوی قرار داشتند و گمان می‌شد انقلاب برای آنها گران تمام شود، درست برخلاف انتظارشان روزگار بهتری را تجربه کردند.

در این دهه سینمای عامه‌پسند نه‌تنها از هیچ حمایتی برخوردار نبود، بلکه با درجه‌بندی آثار حتی در گرفتن سالن نمایش هم دچار تنگنا بود. بسیاری از ستاره‌های سینمای قبل از انقلاب به جرم داشتن طرفدار انبوه مردمی ممنوع‌الکار شدند و مدیریت وقت برای زدودن هر نوع نشانه‌ای که مورد توجه عامه‌ی مردم بود حتی تراشیدن موی سر را برای چهره‌ی پرطرفداری مانند «جمشید هاشم‌پور» ممنوع کرد تا نتواند با شمایل محبوب‌ش در فیلم‌ها حضور پیدا کند. بنابراین دهه شصت دهه‌ی پررنگ‌تر شدن دوقطبی یادشده بود. دوقطبی که در این سال‌ها از سوی نشریاتی مانند ماهنامه «فیلم» هم به آن دامن زده می‌شد.

  • بهزاد توفیق فر
۰۵
مرداد
دادگاه تفتیش عقاید شبه‌روشنفکران، بازیگر تئاتر گالیله را به سرنوشت گالیله دچار کرد/عذرخواهی «پیام دهکردی» بعد از انتقاد از «مهاجرانی»

 گروه فرهنگی - رجانیوز: برای آنهایی که مرجوع کردن و آتش زدن کتاب «کافه پیانو» نوشته «فرهاد جعفری» را به جرم رای دادن او به «احمدی‌نژاد» در انتخابات 88 به یاد دارند، جنجال بر سر روبوسی «علیرضا افتخاری» با رئیس‌جمهور وقت و شکستن شیشه‌ی ماشین «حسین رضازاده»‌ در سال 88 را هنوز فراموش نکرده‌اند و کمپین توهین به «شهاب حسینی» بعد از دیدار با رهبر انقلاب و برخورد زشت چند سینماگر با «علی‌رام‌نورایی» بعد از بازی در «قلاده‌های طلا» را هنوز به عنوان سندی از صدق شعار «آزادی بیان» شبه‌روشنفکران وطنی در حافظه‌شان ثبت شده است، باور کردن «دیکتاتوری شبه‌روشنفکران» دیگر اصلاً عجیب نخواهد بود.

به گزارش رجانیوز، اما تازه‌ترین سند «دیکتاتوری شبه‌روشنفکری» این بار در حیات خلوت شبه‌روشنفکران یعنی تئاتر رونمایی شده است؛ جایی که «پیام دهکردی» بازیگر تئاتر اجرانشده‌ی «گالیله» درست مثل خود «گالیله» در دادگاه تفتیش عقاید دیکتاتورها، مجبور به پس گرفتن حرف خویش شد و «گردی زمین» را تکذیب کرد.

ماجرا از این قرار است که چندی پیش در نشست رسانه‌ای مدیر مرکز هنرهای نمایشی، نکته‌ای از سوی «پیام دهکردی» - دبیر بیست و یکمین جشنواره تئاتر کودک، بازیگر تئاتر و یکی از شاگردان «حمید سمندریان»- درباره چرایی اجرا نشدن تئاتر «گالیله» در زمان اصلاحات مطرح شد که خیلی سریع اقلیت شبه‌روشنفکر را به تکاپو انداخت.

«دهکردی» در این نشست گفته بود: «به عنوان یک بازیگر تئاتر صحبت می‌کنم. دوستان عزیز! خواستن یا نتوانستن،‌ مسئله این است. در آستانه سالروز درگذشت استاد «حمید سمندریان» هستیم، باید بگویم که بسیاری که پس از درگذشت این همیشه استاد من، بر سر زدند و «شاه‌آبادی» و «احمدی‌نژاد» را مانع اجرای نمایش «گالیله» می‌دانستند؛ اما بنده به عنوان بازیگر این نمایش می‌گویم که فراموش کردند که در زمان وزارت «عطاالله مهاجرانی» جلوی اجرای این نمایش گرفته شد.»

  • بهزاد توفیق فر