آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

بزرگی راگفتند:آینده بشرتاریک است. پاسخ داد: ولی وظیفه ماروشن است

آینده روشن

تولید، نشر و بازنشر فرهنگ، مدیریت و طنز

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صدا و سیما» ثبت شده است

۲۹
مرداد

امروزه گرفتن مخاطب(Follower) از الزامات هر رسانه‌ای است(مارشال مک لوهان، 1825). و هر رسانه‌ای سعی دارد تا با گرفتن مخاطب بیشتر، رسانه خود را در میان رسانه‌های دیگر، رسانه‌ی‌ تـر جلوه دهد(مارشال، 1825). همین امر، رسانه‌های امروزی را به سوی افزایش مخاطب با استفاده از سلبریتی‌ها و چهره‌های مشهور سوق می‌دهد(مک، 1825) و الزاماً به سوی چیزهای دیگر سوق نمی‌دهد(1825). چنانچه پیش از این نیز پسرکان روزنامه‌فروش با فریادزدن نام جنایتکاران، متجاوزان و دزدان کلان، سعی در افزایش مشتریان خود داشتند(لوهان، 1825). این رویه که در این مقاله از درست یا غلط بودن و همچنین از جنبه‌های بی‌اهمیت اخلاقی آن چشم پوشی کرده‌ایم، سالها بعد و با آغاز به کار تلویزیون، خود را بیش از پیش جلوه‌گر ساخته و هر آنچه پیش از آن و از سوفسطائیان یونان باستان تا سینمای برادران لومیر نشان نداده بود را یکجا نشان داد(مار، 1825). البته (شال، 1825) صاحب‌نظران زیادی در حوزه رسانه و حتی در حوزه‌های مرتبط با رسانه مانند تره‌بار، خشکبار، گل‌بار، تیربار و سربار، بر سر قیمت جذب مخاطب و هزینه‌های آن برای رسانه با یکدیگر مباحثه کرده، به چالش پرداخته‌اند(لو، 1825) اما همگی در یک نتیجه متفق‌القول بوده‌اند و هستند که گرچه جذب مخاطب به هرقیمتی باید صورت پذیرد (هان، 1825) اما چون رسانه هم باید نان بخورد لذا مخاطب باید هزینه جذب خود را به رسانه، بپردازد(همان). «یورگن هابرماست» در کتاب «چه کسی مخاطب مرا قورت داد» در تأیید این نظریه آورده: هر رسانه‌ای برای توسعه خود باید مانند گراز به ارزشهای انسانی حمله‌ور شود و از آغشته شدن به ... خود نهراسد در عین حال هر ذلت و رذیلت حیوانی را برای جذب مخاطب برخود هموار سازد (Az Mast ke bar Mast,1825).

گذشته از این، نکته بی‌اهمیتی که در ابتدای توسعه فعالیت رسانه‌ها ممکن است اندکی آنها را درگیر خود نموده، از سرعت توسعه آنها بکاهد؛ همین ارزشهای انسانی است(Jackie Chan,1825) که برخی متفکرین اغلب شرقی و تندرو، آن را به اشتباه، ملاک و معیار پیشرفت توأمان رسانه و مخاطب می‌دانند و این در حالی است که برخی از آنها پارا فراتر نهاده، رسانه را در آموزش و پرورش و هدایت انسانها به سوی کمال بشری، مسئول می‌دانند(یعنی چه واقعاً؟!). بدیهی است که متفکران رسانه غربی، خصوصاً پدر و مادر و عمه (Aunt) و بقیه فک و فامیل رسانه‌های نو، در تئوری، با رد این نظریه متفکرین شرقی و در عمل، با ساقط کردن ماهواره‌ها و تحریم رسانه‌های این طرفی، ثابت کردند این نظریه انسانی رسانه، خیلی بی‌مزه و بی‌معنی است و نظریه خودشان و افرادی چون مارشال مک لوهان خیلی هم درست و کاربردی و علمی است (مُرداک، 1825). در پایان نقل جمله معروف نظریه‌پرداز معروف رسانه، معروف به بادی‌بیلدینگ رسانه، سناتور آرنولد شوارتزینگر خالی از لطف نیست. وی در پشت صحنه یکی از فیلمهایش خطاب به کارگردان فیلم گفت: دنده مخاطب نرم(همان).


  • بهزاد توفیق فر
۲۷
شهریور

دکتر مدادتراش درباره «برخورد با منتقد»، پاسخ میدهد:

 

 شاید باورتان نشود، ولی ما دونوع نقد داریم. نقد خبری و نقد سوالی. نقد خبری همان نوع نقد است که منتقد بیکاری پیدا می شود و کار شما را نقد می کند. مثل همین ها که برای فیلم ها و کتابها می نویسند. در این نوع نقد لازم نیست شما «چه کنید»، زیرا منتقد حرفش را زده و نظرش را داده، پس حداکثر کاری که از شما بر می آید این است که مدرک تحصیلی و سوابق علمی او را با فشار زیر سوال ببرید یا جد و آبادش را با توجه به فرضیه داروین به عموم معرفی کنید.

حتی امکان فحش دادن در دایرکت و بلافاصله بلاک کردن طرف هم اخیراً اضافه شده است. پس از این کار هم می توانید با خریدن یک شاخه گل از دخترگلفروش سرچهارراه، وجدان نداشته تان را التیام دهید و برای رفتن به مراسم اُسکار پاپیون بزنید.

اما در مورد نقدهای سوالی، کار به همین راحتی ها نیست. نقدهای سوالی، نقدهایی هستند که منتقد، یک سوال درباره عملکرد شما مطرح می کند که اغلب هم مستند است متأسفانه. خُب! در این صورت دکترمدادتراش، یکی یا همه روشهای زیر را به شما پیشنهاد می کند:

 

1) روش دکتر قلعه نوعی!

اولین پیشنهاد ما این است که خودتان چیزی نگویید و به افق خیره شوید، اما با یک اشاره (که معمولا چشمک است) به بروبچ بگویید که طرف را ببرند بیرون و تا می خورد به او پاسخ دهند و آنقدر پاسخ به او بدهند تا قانع شود! به بروبچ بسپارید که از هیچ کوششی برای اختراع و ثبت فحش های جدید دریغ نورزند و حتما یادآوری کنید که قدر خلاقیت و تلاش آنها در راه غنای هرچه بیشتر فرهنگ لغات «کش دار» را خواهید دانست. یورش به صفحه فجازی منتقد و ترکاندن آن هم به عنوان پلان بی، پیشنهاد می شود(برای خرید اکانت فیک، عدد 60 را به 666 پیامک کنید).

 

2) روش دکتر الهی قمشه ای

در این روش، بازهم شما ساکت خواهید بود اما برخی دوستان و آشنایان که قبلاً با هم سر سُفره بوده اید یا الان هم سر سُفره هستید یا دوست دارند که با شما سرسُفره باشند، وارد میدان می شوند و به جای پاسخ دادن به سوال مطرح شده توسط منتقد، شهادت می دهند که شما همان شمس تبریزی معروف هستید و بعد از شرکت در مراسم شب هفت مولوی، برگشته اید!

یا اصلاً ملاصدرای شیرازی و حکیم طوسی از شاگردان نیمکت آخر کلاس شما بوده اند و این شما بودید که با دادن یک صفر کله گنده به هرکدامشان، موجب رشد و توسعه آنها را در علم و حکمت فراهم آورده اید. حتی می توانید بگویید که بگویند ماشین شما فولکس قورباغه ای یا فورد 1945 است.

استفاده از مثال فیل و پشه یا عقاب و پشه یا هرچیز دیگر و پشه، توصیه می شود. لازم به ذکر است که حتماً تأکید کنید که دوستان تأکید کنند که پشه خودشان هستند و شما آن چیز دیگر هستید!

 

3) روش دکتر خسرو معتضد

این روش پیشنهادی سرآشپز است! در این روش هم، لازم نیست به سوال مطرح شده جواب بدهید بلکه به مسئول دفتر(اگر ندارید منشی، اگر ندارید آبدارچی، اگر ندارید راننده اگر ندارید کافی نتِ سرکوچه) می سپارید برود ته و توی تاریخچه زندگی طرف را دربیاورد و هرجایش را که توانستید اعلان عمومی کنید. این اعلان، معمولاً با جمله «اینها همان هستند که...» آغاز می شود و در ادامه از کشته شدن هابیل تا خشک شدن دریاچه ساوه و خاموش شدن آتشکده پارس را به گردن منتقد مذکور می اندازید.

اگر در گذشته خودش چیز دندانگیری پیدا نشد که به دندان ببخشید به دست بگیرید، می توانید به تاریخچه زندگی و فعالیتهای برادر، خواهر، مادر و هرکدام از بستگان و دوستان و آشنایانش بپردازید. بازهم اگر چیزی پیدانشد، خودتان یکی از شاهکارهای خودتان یا هم گروهی ها را از کشو درآورید، به وی نسبت دهید، همان را پیراهن عثمان کنید و فحشتان را بدهید!

 

4) روش دکتر نجفی!

این روش آخر کمی (18-) است و ممکن است دلتان برندارد که دستتان به خون یک منتقد بدبخت آلوده شود. اما چاره چیست؟ خودش می خواست حواسش باشد و سوال نپرسد. اصلاً چه معنی دارد که کسی بیاید از شما سوال بپرسد؟!

در این روش، دو انتخاب دارید: یک اینکه 5گلوله توی اسلحه بدون مجوزتان بگذارید و دنبال منتقد بروید داخل حمام!

انتخاب دوم اینکه به مسئول دفترتان می گویید به دکتر زنگ بزند و اورا برای خوردن «همان همیشگی» به همان رستوران همیشگی در لواسان، دعوت کند. دکتر هم بعد از شام، خودش بلد است که چطور شکایت کند و از کدام نر و ماده قانون استفاده کند که منتقد را بدون قرار وثیقه بفرستند حبس تعزیری! چایی هم بهش ندهند حتی!

جلیلی

 

  • بهزاد توفیق فر
۰۱
اسفند

حالا که همه درباره همه چیز نظر می ‏دهند و نقد کارشناسی ارائه می‏کنند، چرا ما که خیلی هم از بقیه ‏بله! نظر ندهیم؟ تازه نظر ما کار هیئت داوران جشنواره فیلم فجر و صداوسیما را هم ساده‏ تر می کند در ‏حد هلو! ما – یعنی من – اهالی هنر هفتم را براساس وابستگی ‏هایشان به سه گروه تقسیم کرده ‏ایم، ‏سَرراست:‏

وابسته به شکم: یا وابسته به زیر بُته! این گروه به شکمشان وابسته‏اند و هرجا که شکم برود، آنها هم ‏می‏روند. چه کله‏پاچه خواهر امیر قطر باشد چه آش باغ قلهک! نشانه فیلمهای این گروه، زیرپوش پاره، ‏سنگ دستشویی(ترجیحاً ایرانی) و چرک است. در محصولات آنها از دوچیز استفاده نمی‏شود، مدیرلباس و ‏آیفون تصویری! در عوض خیلی مهربان هستند یعنی اگر دَرِ ساختمان باز بماند، در آپارتمان هم باز بماند، ‏در حمام هم باز بماند و سوز بیاید، به سوز می‏ گویند برو اتاقت و به کاری که کردی فکرکن!‏


وابسته به باد (پاچه سابق): این هنرمندان خیلی خودشان را اذیت نمی ‏کنند و مثل کبریت نم‏ کشیده، ‏حتی با کشیده شدن روی کناره جعبه کبریت هم روشن نمی ‏شوند. معمولاً در حال ترک کشور هستند ‏مگر اینکه خلافش ثابت شود، اگر هم فیلم می ‏سازند، درباره سفر برگ خشک روی آب جوق یا مغزهای ‏زنگ‏زده می ‏سازند. نقطه قوت این گروه این است که اگر یکی به آنها اشتباهاً بگوید: مرسی! در اولین ‏فرصت آن مرسی را به یک نفر که دستش به دهانش می ‏رسد تقدیم می ‏کنند و با همین پُلتیک به ظاهر ‏ساده، همه هزینه‏ها را مال خودشان می ‏کنند حتی اگر ندانند چنین هزینه ‏ای هم هست! نشانه این گروه، ‏هرچیزی است که یار که را خواهد و میلش به که باشد.‏

وابسته به نظام: نچسب ‏ترین و آزاردهنده ‏ترین هنرمندان، در این گروه جای می ‏گیرند. نشانه بارز این ‏گروه، رگی است که در گردنشان است و نمی‏گذارد هیچ سوزی بیاید! اینها اغلب همانهایی هستند که ‏برگشته ‏اند سر همان زمین بدون تراکتور، فلذا اصولاً نباید دیده شوند چه رسد به اینکه جایزه هم بگیرند. ‏البته پخش چندباره فیلمهایشان به مناسبتهای مختلف از شبکه ‏های مختلف، اشکالی ندارد چون بالاخره ‏یک عده کوچک هشتاد میلیونی هم هستند که آثار اینها را می‏پسندند، واقعاً که!! ‏

انتشار در سایت راه راه

  • بهزاد توفیق فر